در مطلب قبلی گفتیم که از نظر ما رویکرد فلسفه باید هستی شناسانه باشد. و باقی رویکردها (رویکرد معرفت شناسانه و زبان شناسانه) اگرچه محترم اند و در جای خود قابل ارزش، اما نمی توان اسم فلسفه را بر آنها گذاشت.
به این ترتیب بحث به پیوند فلسفه هنر با فلسفه اسلامی رسید. اینک می خواهیم در مورد نسبت فلسفه اسلامی و فلسفه هنر سخن بگوییم.
یکشنبه 20 اسفند 91
در مورد نسبت فلسفه هنر و فلسفه مطلق، پیش از این اشاراتی مطرح شد، و اجمالا بیان شد که فلسفه هنر، جزئی از فلسفه مطلق است. در اینجا می خواهیم توضیح بیشتری در این باره بدهیم. این بحث را در دو محور دنبال می کنیم. ابتدا نسبت فلسفه هنر با فلسفه مطلق مطرح می شود، سپس به خصوص در مورد نسبت فلسفه هنر با فلسفه اسلامی سخن خواهیم گفت.
یکشنبه 20 اسفند 91
چنانچه گفته اند، تعریف باید گویاترین عبارت برای شناساندن معرف خویش باشد. به گونه ای که هم جامع افراد باشد و هم مانع اغیار. با این اوصاف در تعریف فلسفه هنر می بایست ابتدا شناختی از خود آن و افراد و اغیار آن داشت. این تصویر درست، می تواند مقدمه ای برای تعریف بهتر باشد.
1391-12-19
پیش از بررسی تعاریف مربوط به فلسفه هنر، ابتدا باید نگاهی به چگونگی این فلسفه بیندازیم و ببینیم این فلسفه جزو فلسفه های مضاف به امور است یا مضاف به علوم. این مطلب می تواند تأثیر زیادی در تعریف این دانش داشته باشد. و به تبع آن زاویه ورود ما به این دانش را نیز تغییر خواهد داد.
قبل از ورود به وادی هر دانشی، لازم است نگاهی درجه دو به آن دانش انداخت. این ورود می تواند تأثیر بسزایی در چگونگی تدوین و توسعه آن علم داشته باشد، و چه بسا بسیاری از مسائل و موضوعات آن علم دچار تغییر و تحول شوند. مواجهه اصلی بنده در این گفتار ها، «چیستی و چگونگی فلسفه هنر» است. یعنی همان سوالی که معمولا به آن پرداخته نمی شود. در این مباحث ـ که به مرور ارائه خواهد شد ـ قصد دارم، در مورد چیستی این علم، اهداف و غایت آن، ابزار و متدهای آن، روشهای تحقیق و تنوع مکاتب آن و .... تأملاتی داشته باشم.
در پست های قبلی سعی شد، از زوایای مختلف به فلسفه های مضاف بنگریم، و چیستی و چگونگی آن را دریابیم. در اینجا ابتدا گزارشی اجمالی، از مسائلی که مطرح شد، ارائه می شود، و در نهایت چند نکته برای تکمیل بحث ارائه می شود.
برای توسعه دانش های «فلسفه مضاف»، اولین قدم تأمل و تفکر در چیستی و چگونگی خود «فلسفه مضاف» است. پس ما نیز بحث را از اینجا شروع کرده، به قدر نیاز مطالبی در این مورد ذکر می کنیم.
پس از توسعه علوم طبیعی و شکل گیری فلسفه های مضاف در غرب، از جمله فلسفه هایی که در کانون توجه اندیشمندان غربی قرار گرفت، فلسفه هنر بود.
اما تقلید کورکورانه ما از علوم غربی و بی توجهی به مبانی آن، مانع رواج فلسفه های مضاف در کشور شد. تا آنکه ...
