حرکت

أللهم أخرجنی من ظلمات الوهم و أکرمنی بنور الفهم

حرکت

أللهم أخرجنی من ظلمات الوهم و أکرمنی بنور الفهم

حرکت

مقام معظم رهبری:
باید همه‏ آحاد ملت، کوچک و بزرگ، مسئولان در سطوح مختلف و هرکس که کارى در دستش است، این نکته را حدیث نفس خود کند و پیمان ببندد که راه امام را ادامه دهد و به سمت هدفهاى او «حـرکـت» کند.

آخرین نظرات

5. نسبت فلسفه مضاف با فلسفه مطلق (1)

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۱، ۰۵:۲۱ ب.ظ

 

 

 

برای پرداختن به این بحث مناسب است ابتدا توضیحی در مورد فلسفه مطلق بدهیم.

فلسفه مطلق یا فلسفه اولی، علمی است که موضوع آن «وجود بما هو وجود» بوده و در مورد احکام کلی وجود بحث می کند. این علم به تحلیل مسائلی چون اصالت وجود یا ماهیت، وحدت و کثرت وجود، تشکیک و ..... می پردازد.

علت نامگذاری این فلسفه به «فلسفه مطلق» آن است که به مسائل کلی می پردازد. در حالی که فلسفه های مضاف به مسائل جزئی تر پرداخته، احکام موضوع خاص (علم خاص یا پدیده خاص) را بررسی و تحلیل می کنند. در واقع مهمترین تفاوت این دو نوع فلسفه در آن است که فلسفه های مضاف مقید به یک علم یا یک پدیده خاص اند، اما فلسفه مطلق به وجود بما هو وجود می نگرد، و مقید به هیچ وجود خاصی نمی شود.(1)
 

اقوال در مورد نسبت فلسفه مضاف و فلسفه مطلق:

به حسب اهمیت این بحث، و با توجه به تأثیری که این مسئله در شکل گیری فلسفه های مضاف دارد، نظریات مختلفی در اینجا شکل گرفته است.

برخی مدعی شده اند که فلسفه مضاف، کاملا تحت تأثیر فلسفه اولی است، و فیلسوف سعی دارد با استفاده از فلسفه اولی، به بررسی مبانی و اصول «مضاف الیه» بپردازد.(2)

اما در مقابل عده ای دیگر معتقدند که هیچ نسبتی بین فلسفه های مضاف و فلسفه مطلق وجود ندارد، و این دو صرفا اشتراک لفظی دارند. (3)

 

نتیجه این اختلاف آن می شود که در نگاه اول، فلسفه های مضاف بیشتر رویکرد هستی شناسانه دارند، اما در نگاه دوم رویکرد معرفت شناسانه حاکم است. بنابراین شکل، ساختار و روش فلسفه ها صورت کاملا متفاوتی خواهد داشت. این اختلاف به حدی است که گویی از دو علم مختلف سخن می گوییم. با این حساب اتخاذ هر یک از این اقوال می تواند در سرشت و سرنوشت فلسفه مضاف تأثیری جدی بگذارد. پس برای حل این مسئله نیاز به تأمل بیشتری داریم.

ان شاء الله در پست بعدی، به تحلیل دقیق تر این موضوع خواهم پرداخت.

 
 

 
(1) البته تعریفی که از فلسفه ارائه شد، مبتنی بر هستی شناسی است. و این نگاه در فلسفه کهن و فلسفه اسلامی رایج است. اما در فلسفه غرب این نگاه هستی شناسانه کمتر مورد توجه قرار می گیرد. زیرا حرکت فلسفه غرب به سمت معرفت شناسی، فلسفه تحلیلی و فلسفه زبان است. با این حساب محور گفتگو های ما مبتنی بر نظام فلسفی اسلامی است، و نباید نگاه های معرفت شناسانه و یا فلسفه تحلیلی را به جای فلسفه جا بزنیم!
 
(2) از جمله کسانی که چنین اعتقادی دارند، استاد صادقی رشاد می باشد، ایشان در مقاله «فلسفه مضاف» این موضوع را طرح و به شدت از آن دفاع می کنند.
 
(3) افرادی چون استاد لاریجانی، خسروپناه، معلمی، عابدی شاهرودی، پناهی آزاد و ... بر این عقیده اند. ایشان معتقدند، علت اشتراک لفظی این علوم با فلسفه در این است که این علوم همانند فلسفه مطلق به جای توجه به جزیئات، سعی دارد به مسائل کلی و کلان توجه کند. (اگرچه نسبت به فلسفه مطلق جزئی محسوب می شود، اما نسبت به علوم دیگر نگاه کلی تری دارد.)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۲۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">