مبارزه با اشرافی گری از منظر قرآن کریم
در ادامه نکاتی که در مطلب قبل مورد آیات 15 و 16 سوره اسراء بیان شد، و با توجه به تکیه این آیات بر نقش «مترفین» در انحطاط جامعه، توضیحی در مورد «مترفین» ذکر خواهد شد.
... وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتىَ نَبْعَثَ رَسُولًا * وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نهُّْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُترَْفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَْا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا (15- 16/ اسراء)
ترجمه:
چنانچه پیش از این نیز گفته شد، این آیات اشاره ای به نقش مترفین و اشراف در زوال جامعه دارد. با زیاد شدن اشراف و شیوع فسق و آلودگی آنان، کل جامعه به سمت فساد می رود و همین منجر به انحطاط و زوال جامعه خواهد شد.
2. قرآن جوامع را به دو دسته کلی تقسیم می کند. یکی جامعه منحرف طاغوتی و دیگری جامعه آرمانی قرآنی. (این جامعه قرآنی همان جامعه مهدوی می باشد.) طبقات درونی این دو جامعه نیز با یکدیگر متفاوت است.
به عنوان مثال قرآن طبقات جامعه آرمانی خویش را به این گونه معرفی می کند: امت، ولی، مؤمن، مهاجر، مجاهد، صدیق، شهید، مصلح، عالم، و .... (توضیح این طبقات نیاز به فرصتی دیگر دارد.)
و طبقات جامعه طاغوتی را نیز با این ادبیات معرفی می کند: کافر، مشرک، مفسد، ظالم، مستکبر، مفسر، مترف، ملأ، ملوک و ...
3. قرآن کریم طبقات جوامع طاغوتی را به دو دسته اصلی تقسیم می کند. این دو دسته در ادبیات امروزه به عوام و خواص معرفی می شوند. عوام کسانی اند که بیشتر پیرو و تابع نظر خواص اند. و خواص کسانی اند که سطح تأثیر گذاری آنان در جامعه زیاد است.
قرآن عوام را با نام هایی چون اهل قریه، شعب و .... می خواند، و خواص را نیز به سه دسته اصلی تقسیم می کند. از نظر قرآن این سه دسته مسئولیت ضلالت جوامع طاغوتی را به عهده دارند و با نفوذ در میان عوام، جبهه باطل را تشکیل می دهند. این سه دسته با ذکر نام های قرآنی آن، از این قرار می باشد:
- حاکمان سیاسی: مستکبر، طاغوت، عالی، ملوک و ...
- مفسدان اقتصادی یا همان اشراف: ملاء، مترف، غنی، مسرف و ...
- مفسدان فرهنگی: کاهن، رهبان، ربانی و ...
به تعبیر قرآن :
«کَذلِکَ جَعَلْنا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمِیها لِیَمْکُرُوا فِیها .... » (انعام/ 123)
ترجمه: «در هر جامعه ای بزرگان بدکاره ای هستند که در آنجا نیرنگ و فساد می کنند ... »
«وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ» (سبأ / 34)
ترجمه: «ما در هر جامعه ای که پیامبری فرستادیم، مترفان آن جامعه گفتند: ما به آنچه شما می گویید ایمان نمی آوریم!»
5. همیشه اتراف و اشرافیت به گمراهی و تباهی منجر خواهد شد. افزایش نعمت و ثروت در صورتی که با عبودیت همراه نباشد، فساد آور خواهد بود. اما نکته مهم آن است که این فساد فقط در حد خود اشراف نیست، بلکه می تواند در کل جامعه توسعه بیابد و آنان را نیز به سقوط بکشاند.
«وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نهُّْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُترَْفِیهَا فَفَسَقُواْ ... » (اسراء/16)
ترجمه: «هر گاه که بخواهیم جامعه ای را نابود کنیم، به مترفان و اشراف آنان وسعت می دهیم، تا در آنجا فساد کنند ... »
با توجه به آنچه گفته شد، می شود فهمید که چرا قرآن به مبارزه با اشرافی گری اهمیت داده است. قرآن شکل گیری طبقه مترف و اشراف را نه تنها ظلم در حق بندگان می داند، بلکه آنان را مایه هلاکت و انحطاط جامعه می داند. قرآن معتقد است که وجود طبقه مترف در میان یک جامعه، بزرگترین عامل برای انحراف آن جامعه است. به همین خاطر مبارزه با اشرافیت و اشراف زادگان در صدر مبارزات قرآنی قرار دارد، و مهمترین هدف پیامبران از دیدگاه قرآن مبارزه با این طبقه است.
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» (حدید/25)
ترجمه: «ما پیامبران را با نشان هایی ویژه فرستادیم و به همراه آنان کتاب و میزان را نازل کردیم، تا در میان مردم قسط و عدل و داد را اجرا نمایند .... »
(در این آیه هدف از ارسال پیامبران، اجرای قسط و عدل در جامعه بیان شده است.)
به امید نابودی کامل مترفین و اشراف