مقدمه ای در باب لزوم توجه به فلسفه های مضاف
پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۱، ۰۴:۱۳ ب.ظ
مقدمه ای در باب فلسفه هنر
پس از توسعه علوم طبیعی و شکل گیری فلسفه های مضاف در غرب، از جمله فلسفه هایی که در کانون توجه اندیشمندان غربی قرار گرفت، فلسفه هنر بود.
اما تقلید کورکورانه ما از علوم غربی و بی توجهی به مبانی آن، مانع رواج فلسفه های مضاف در کشور شد. تا آنکه با شکل گیری جبهه مبارزه با استکبار در ایران، به مرور در نیم قرن اخیر دامن برخی فلسفه های مضاف در کشور ما پهن شد. و بالاخره طی چند سال اخیر بحث از فلسفه هنر نیز در میان نو اندیشان و نو متفکران ما آغاز شد.
و در این مدت اگرچه آثار نسبتا زیادی در «فلسفه هنر» تولید شده، اما این رشته هنوز به صورت علمی مدون در نیامده است. بلکه بیشتر آثار مربوطه در حد حاشیه و مقدمه ای در باب مسائل و مبانی فلسفه هنر است و هنوز به صورت منسجم به این علم نپرداخته ایم. بگذریم که غالب آنچه تولید می شود، ترجمه و اقتباسی از فلسفه هنر غرب است. و هنوز قدم جدی در زمینه بومی کردن آن بر نداشته ایم.
از این بدتر آنکه پس از این همه تلاش متفکران، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم، و هنوز در «چیستی فلسفه هنر» ابهام داریم، و چگونگی آن برای مان روشن نیست.
هنوز نمی دانیم که فلسفه هنر چه اهداف و غایاتی دارد و چه روش ها و متدهایی برای آن متصور است؟ و اینکه نسبت آن با فلسفه اولی چیست؟ و جایگاه آن در میان فلسفه های مضاف چگونه است؟ و از همه مهمتر آنکه تأثیر یافته های فلسفه هنر بر اثر هنری چیست؟
بی توجهی به این سوالات سبب غبارآلود و مبهم شدن فضای فلسفه هنر شده است. به طوری که علارغم تلاش اندیشمندان این عرصه، هنوز مسائل اصلی فلسفه هنر لاینحل باقی مانده است.
برای فهم این مسائل ابتدا لازم است توجهی به خود فلسفه های مضاف داشته باشیم. تا بعد نسبت این فلسفه های مضاف با فلسفه هنر را دریابیم.
ان شاء الله در این باره بیشتر سخن خواهم گفت ...
و در این مدت اگرچه آثار نسبتا زیادی در «فلسفه هنر» تولید شده، اما این رشته هنوز به صورت علمی مدون در نیامده است. بلکه بیشتر آثار مربوطه در حد حاشیه و مقدمه ای در باب مسائل و مبانی فلسفه هنر است و هنوز به صورت منسجم به این علم نپرداخته ایم. بگذریم که غالب آنچه تولید می شود، ترجمه و اقتباسی از فلسفه هنر غرب است. و هنوز قدم جدی در زمینه بومی کردن آن بر نداشته ایم.
از این بدتر آنکه پس از این همه تلاش متفکران، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم، و هنوز در «چیستی فلسفه هنر» ابهام داریم، و چگونگی آن برای مان روشن نیست.
هنوز نمی دانیم که فلسفه هنر چه اهداف و غایاتی دارد و چه روش ها و متدهایی برای آن متصور است؟ و اینکه نسبت آن با فلسفه اولی چیست؟ و جایگاه آن در میان فلسفه های مضاف چگونه است؟ و از همه مهمتر آنکه تأثیر یافته های فلسفه هنر بر اثر هنری چیست؟
بی توجهی به این سوالات سبب غبارآلود و مبهم شدن فضای فلسفه هنر شده است. به طوری که علارغم تلاش اندیشمندان این عرصه، هنوز مسائل اصلی فلسفه هنر لاینحل باقی مانده است.
برای فهم این مسائل ابتدا لازم است توجهی به خود فلسفه های مضاف داشته باشیم. تا بعد نسبت این فلسفه های مضاف با فلسفه هنر را دریابیم.
ان شاء الله در این باره بیشتر سخن خواهم گفت ...
۹۱/۰۷/۲۰