7. نسبت فلسفه مضاف با دین
یکی از مهمترین مباحث که پیرامون فلسفه های مضاف مطرح می شود، بحث اسلامی کردن این فلسفه هاست. از آنجا که فلسفه های مضاف معمولا ناظر به علوم و پدیده های دیگر است، و با توجه به مرتبت ویژه این علوم در هرم اندیشه و علوم بشری، می توان گفت نفوذ دادن مبانی اسلامی در دل این علوم می تواند تأثیر زیادی در تولید علم دینی در گستره علوم بشری داشته باشد.
لذا یکی از استراتژی ترین نقاطی که جهت تولید علم دینی، می تواند مطمح نظر باشد، همین فلسفه های مضاف است. زیرا برای اسلامی کردن علوم، ابتدا باید از مبانی و پشتوانه های آنها شروع کرد، و از آنجا که این مبانی در فلسفه های مضاف طرح و نقد می شود، پس یکی از مهمترین نقاط کانونی برای اسلامی کردن علوم، توجه به فلسفه های مضاف است.
با توجه به تفکیکی که بین دو دسته از فلسفه های مضاف داشتیم، در اینجا نیز بحث را مبتنی بر همان تقسیم ارائه می کنیم.
- فلسفه های مضاف به علوم:
از آنجا این فلسفه ها، ترکیبی از مسائل مختلف اند، در نتیجه نمی توان قضاوت یکسانی داشت. برخی از مسائل این علوم مستقیما با مبانی دینی مربوط نمی شوند. مثلا بحث از تاریخ علم، بزرگان یک علم، و ... اما برخی از مباحث این فلسفه ها می تواند پیوند نزدیکتری با مبانی اسلامی داشته، در نتیجه به سمت اسلامی کردن این علوم گام برداشت. مثلا بحث از مبانی و پیش فرض های یک علم، روش تحقیق در یک علم، اهداف و اصول موضوعه یک علم و .... اینگونه از مباحث می توانند متأثر از اندیشه های دینی شوند و در شکل گیری دانشی دینی ما را یاری دهد. در نتیجه هم فلسفه مضاف اسلامی خواهیم داشت و هم علمی که در پرتو این فلسفه شکل می گیرد و بالنده می شود، اسلامی خواهد شد.
- فلسفه های مضاف به امور:
اما این نوع از فلسفه های مضاف، با دسته قبلی تفاوت دارد. این فلسفه ها چنانچه گفته شد، متأثر از فلسفه اولی می باشند. و از آنجا که ما معتقدیم می توان فلسفه اولی را مبتنی بر بنیان های دینی شکل داد و می توان فلسفه اسلامی داشت، پس می توان ادعا کرد که فلسفه های مضاف به امور، نیز می تواند متأثر از مبانی دینی باشد. به همین جهت این دسته از فلسفه ها، تفاوت اساسی و بنیادینی با فلسفه های هم نوع غربی خود دارد. چنانچه فلسفه اسلامی با فلسفه غرب تفاوت بنیادینی دارد.