حرکت

أللهم أخرجنی من ظلمات الوهم و أکرمنی بنور الفهم

حرکت

أللهم أخرجنی من ظلمات الوهم و أکرمنی بنور الفهم

حرکت

مقام معظم رهبری:
باید همه‏ آحاد ملت، کوچک و بزرگ، مسئولان در سطوح مختلف و هرکس که کارى در دستش است، این نکته را حدیث نفس خود کند و پیمان ببندد که راه امام را ادامه دهد و به سمت هدفهاى او «حـرکـت» کند.

آخرین نظرات

انتخابات و ترویج گفتمان انقلاب اسلامی

جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۳ ب.ظ

  1. اولین نکته ای که در بحث های سیاسی باید مد نظر داشت این است که به جای پرداختن به پوسته مباحث سیاسی، باید به عمق و باطن بحث های سیاسی توجه کرد. و به جای توجه به شعارها و گفتارهای عامه پسند، حوادث و جار و جنجال های سیاسی و نقض و ابرام های شخصی، باید به گفتمان ها و بنیادهای فکری افراد نگاه کنیم. ما باید بررسی کنیم و ببینیم بنیادهای فکری و جهت گیری های کلی هر یک از افراد سیاسی، چه میزان با «گفتمان فکری انقلاب» ما هماهنگی دارد؟ این مطلب می تواند تأثیر زیادی در فهم و بینش سیاسی ما بگذارد.

 

انتخابات

  1. طبعا برای اینکه بتوانیم برداشت درستی از عالم سیاست، جریان های سیاسی، حوادث سیاسی و افراد سیاسی داشته باشیم، ابتدا لازم است که فهم درستی از «گفتمان انقلاب» داشته باشیم. متأسفانه نقطه ضعف اصلی ما این است که هنوز نتوانستیم فهم «درست، عمیق، دقیق و جامعی» از انقلاب به مردم ارائه دهیم، و بگوییم که بطن و حقیقت انقلاب اسلامی چیست. بسیاری از دعواهای سیاسی و اختلافاتی که در جامعه ما به وجود می آید نشأت گرفته از این است که جریانات سیاسی، و حامیان آنان فهم غلط و نادرستی از گفتمان انقلاب دارند.

 

  1. به اعتقاد ما «گفتمان انقلاب» گفتمانی مبتنی بر «اسلام ناب محمدی(ص)» است، که ریشه در قرآن و احادیث ائمه اطهار داشته، و سعی دارد انسان را به «حیات طبیه» ای که قرآن برای انسان ترسیم کرده است، برساند. چنانچه نمونه کامل این حیات طیبه در عصر امام زمان (ارواحنا له الفداء) تجلی خواهد کرد. ما نیز ـ در این انقلاب ـ  قصد داریم با طراحی و برپا کردن «تمدن اسلامی- ایرانی» گامی در این مسیر بگذاریم و مقدمات احیای «حیات طیبه انسانی» را آماده کنیم. در واقع این کار یکی از وظایف اصلی ما برای ایجاد مقدمات ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) است.

  1. اسلام اگرچه حقیقت واحدی دارد، اما همواره قرائت های مختلفی از اسلام وجود داشته است، اسلام امریکایی، اسلام متحجرانه، اسلام طالبانی، اسلام مارکسیستی، اسلام التقاطی و ... نمونه ای از برداشت های غلط از اسلام عزیز است. ما معتقدیم بهترین قرائت از اسلام، قرائتی است که در ذیل اندیشه های حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی مطرح شده است. چنانچه شاگردان ایشان همچون مطهری ها، بهشتی ها، جوادی آملی ها، مصباح ها و ... (با وجود مشرب های مختلف فکری ای که دارند) برای بسط این اندیشه تلاش کرده اند. و رهبری فکری و سیاسی این جریان پس از حضرت امام به دست حکیم زمانه، مقام معظم رهبری سپرده شد. بنابراین به مجموعه اندیشه ها و مبانی که در این چارچوب تولید می شود «گفتمان انقلاب اسلامی» می گوییم. (ان شاء الله در پست های آتی سعی خواهم کرد توضیح بیشتری در مورد چیستی گفتمان انقلاب ارائه دهم.)

 

انتخابات

  1. با توجه به آنچه گفته شد: برای تشخیص کاندیدای اصلح ابتدا باید به بررسی مبانی فکری آنان بپردازیم و بسنجیم هر یک از آنان چه میزان با «گفتمان انقلاب» تناسب دارند. پس از آن و در گام دوم می توانیم از میان کسانی که در فضای گفتمان انقلاب هستند، فردی را انتخاب کنیم که باقی ملاک های اصلحیت را دارد، ملاک هایی چون: روحیه جهادی، روحیه خدمت گزاری، داشتن طرح و برنامه های اجرایی و واقع بینانه، قدرت اجرایی قوی و ....

 

  1. سوالی که پیش می آید این است: از کجا می توان گفتمان و مبانی فکری نامزدهای انتخاباتی را تشخیص داد، زیرا اینگونه مسائل کمتر در سخنرانی های عمومی کاندیداها بیان می شود. ظاهر قضیه این است که همه کاندیداها به انقلاب، امام و رهبری پایبند هستند، و معتقدند که قصد دارند در چارچوب اهداف کلی نظام حرکت کنند. آنچه در جواب به ذهن حقیر می رسد این است که با بررسی این 5 مرحله می توان گفتمان های سیاسی افراد را تشخیص داد:
    • یک: سابقه و پیشنه رفتاری و گفتاری، مقالات و کتب نگارش یافته؛
    • دو: شعارهای انتخاباتی، و اولویت های مطرح شده؛
    • سه: گفتارها و سخنرانی ها؛ (معمولا با دقت در لابلای سخنرانی ها می توان برخی از مبانی اندیشه ای افراد را یافت.)
    • چهار: کارشناسان و تیم هایی فکری ای که مستقیما در طراحی برنامه های کاندیداها فعال هستند.
    • پنجم: حامیان، گروه ها و افرادی که از کاندیدای خاص حمایت می کنند.

       انشاء الله در جای خود در مورد این مسائل بیشتر توضیح خواهم داد.

انتخابات

 

  1. نکته آخر اینکه، بهتر است حرف آخر را همین ابتدا بزنم! به نظر بنده برادر عزیز «دکتر سعید جلیلی» بیشترین قرابت را با گفتمان انقلاب اسلامی دارد، و در بین کاندیداهای موجود، از انتقادات و لغزش های فکری کمتری برخوردار است، و نسبت به دیگر کاندیداها از صلاحیت بیشتری برخوردار است. (انشاء الله در پست های بعدی به تشریح این مطلب خواهم پرداخت.)

  1. باید اعتراف کنم به اعتقاد بنده، با توجه به فضای موجود و شرایطی که تا کنون پیش آمده و حضور کاندیداهای متعدد، شانس پیروزی سعید جلیلی کم است، شاید در بهترین حالت ایشان در جایگاه دوم قرار گیرد. (البته این در صورتی است که شرایط همینطور بماند، و تا انتهای ایام تبلیغات اتفاق خاصی به وجود نیاید.) اما حداقل تأثیری که حضور ایشان در این دوره دارد، ظرفیت سازی برای ترویج گفتمان انقلاب است. تلاش ما نه برای بزرگ کردن سعید جلیلی، بلکه برای معرفی «گفتمان انقلاب اسلامی» است. بنابراین انتخابات برای ما هم موضوعیت دارد و هم طریقیت. (ظاهرا دکتر جلیلی در جایی همین جمله را به کار برده اند.) یعنی صرف حضور ایشان در انتخابات و طرح شعارهایشان، فارغ از اینکه ایشان پیروز بشوند یا نه، برای ما یک هدف است، هدفی بزرگ برای ترویج «گفتمان انقلاب». زیرا فضای انتخابات، بهترین فرصت برای سخن گفتن در مورد «چستی انقلاب» است.

 

  1. از همه دوستانی که این نوشته و نوشته های بعدی را می خوانند، می خواهم هرجا نکته ای، اشکالی و ابهامی به ذهنتان رسید، مطرح کنید. بحث های ما در اینجا نه دعوای سیاسی، که تلاش برای فهم بهتر انقلاب است.

نظرات  (۱۴)

۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۵ شاگرد کوتا قد

دوست خوبم سلام

از زمانی که بنده با مجله راه با سردبیری آقای وحید جلیلی آشنا شدم ، تیپ فکری من با شیرجه به عمق تفکر اسلامی نشاط  دیگری پیدا کرد .

من هم معتقدم  مظلوم تر از نظام و امام راحل و رهبری عزیز  ؛ اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی است که در قالب گفتمان انقلاب اسلامی مطرح است .

متاسفانه شخصیت های  دینی وسیاسی ما و حتی علمی درمیدان عمل در گردباد سیاست اسیر شده اند و بجای ساختن افکار منافع حزب و گروه را دنبال می کنند . و در نهایت تصویری از کار کرد خود را مطرح می سازند .

جناب آقای جلیلی هیج کاری هم که نکرده باشد این است که فکر را  درمیان حزب اللهی های سیاست زده و مرده به جریان انداخته  است واین نوید تازه ای است به پیکر  انقلاب واینکه ما زنده ایم .

پاسخ:
سلام
الحق و الانصاف زحماتی که وحید جلیلی در ترویج گفتمان انقلاب در طی ده سال اخیر کشیده است، بی نظیر بوده است
و باید گفت که بسیاری از کسانی که اکنون از سعید جلیلی حمایت می کنند، به خاطر احترامی است که به وحید دارند.
خداوند انشاء الله هر دوی این عزیزان را در پناه خود نگه دارد!
سلام
انصافا بحث خوبی بود و به شدت با شما موافقم.ولی به نظر بنده آقای جلیلی و قالیباف به مرحله دوم میرن و به فضل الهی جلیلی بنیانگذار حیات طیبه خواهد بود.
پاسخ:
سلام
تا خداوند چه بخواهد!
یک تذکر دوستانه، اصطلاح «بنیانگذار حیات طیبه» در حد و قواره دکتر جلیلی نیست! ایشان نه می توانند مدعی بنیانگذاری آن باشند، و نه حتی نظریه پرداز این عرصه محسوب می شوند.
نهایت انتظار ما از ایشان این است که بتوانند برخی موانع «حیات طیبه» را برطرف کنند، و برخی زمینه ها و بستر های اجرایی برای توسعه آن را آماده و مهیا کنند، همین نه بیشتر!
سلام
قصد القاء این مطلب رو نداشتم.منظورم این بود انشاالله رای بیاره و به شعارش جامه عمل بپوشونه!!
پاسخ:
ممنون از توضیحات تون.
۱۹ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۶ سیدابراهیم

سلام . مطالب جالب و آموزنده بود.

میخواستم بدونم این که شخصی فقط ملتزم به گفتمان انقلاب ، حال از روی عقیده قلبی یا ظاهری (فقط در دوره ی دوسال اخیر جهت حضور در انتخابات) داشته باشه برای کسب صندلی ریاست جمهوری احراز صلاحیت پیدا میکنه؟

ضمنا میخواستم بدونم شما هم با این طرز عقیده بنده که حمایت جبهه پایداری از جلیلی به ضرر ایشان در کسب سبد آرای اصولگریان و عامه مردم شده را قبول دارید یانه؟

پاسخ:
سلام، لطفا بحث رو تا انتها دنبال کنید، ممنون می شم.
اینکه گفتید صرفا در دوره دو ساله ایشان ملتزم به انقلاب شده، تهمت بدون مدرکی است، بنده ایشان و برادرشون رو حدودا چند ساله که می شناسم. اگه نمی دونید بدونید که برادر ایشان یعنی آقای وحید جلیلی یکی از مروجین و نظریه پردازان گفتمان انقلاب است. و الان حدود چهار پنج سالی است که «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» رو زیر نظر رهبری راه اندازی کرده اند. و پیش از آن نیز دبیر مجله سوره بودند که انصافا نقش بزرگی در ترویج گفتمان انقلاب داشتند.  و اگر نمی دانید بدانید که دکتر سعید جلیلی از ده، پانزده سال پیش مقالات و سخنرانی مفصل و دقیقی پیرامون تشریح گفتمان انقلاب اسلامی دارند.

در مورد جبهه پایداری هم باید چند نکته رو توضیح بدم.
1. بنده به گفتمان جبهه پایداری نقدهای مفصلی دارم. متأسفانه این جبهه متشکل از نیروهای کاملا متشددی است و حدس من اینه که این جبهه به زودی دچار تقسیمات داخلی می شه.
2. اما مسئله آقای مصباح با جبهه پایداری تفاوت دارد. آقای مصباح یزدی، چه دوست داشته باشید چه نداشته باشید، یکی از بزرگترین نظریه پردازان گفتمان انقلاب است. بیراه نیست که رهبری از ایشان به عنوان «عقبه استراتزیک نظام» یاد کرده اند. می دانید عقبه استراتژیک نظام یعنی چی؟ اگر شما با آقای مصباح مشکلی دارید، بهتره اول کمی به مقالات و سخنرانی های ایشون مراجعه کنید، بعد در مورد ایشان قضاوت کنید.
3. این نکته رو هم باید اضافه کنم، که مطلب قبلی دلیل بر این نیست که بگویم من همه دیدگاه ها و نظرات آقای مصباح رو قبول دارم. (همچنانکه تأیید رهبری بر ایشان نیز به معنای قبول صد در صد همه اندیشه ها نیست.) چنانچه  در ابتدای این مقالات هم گفتم، هر یک از بزرگان عرصه انقلاب مشرب های مختلفی دارد، اما این مشرب ها در چارچوب گفتمان انقلاب است. به عنوان مثال مشرب فکری شهید مطهری و شهید بهشتی در تحلیل برخی مفاهیم متفاوت است، اما آثار هر دوی این بزرگواران جزو «عقبه استراتژیک نظام» محسوب می شود. چنانکه رهبری بر انس با آثار هر دوی آنان تأکید داشته اند. و جالب اینکه برخی از نظریات رهبری با نظریات شهید مطهری و شهید بهشتی متفاوت است. اما باز هم تأکید می کنم آثار آقای مصباح یزدی جزو گران بهاترین آثار در بعد «اندیشه اسلامی» و «گفتمان انقلاب» است، نگذارید دیگران با مسائل سیاسی و برخی انتقادات جزئی، شما را از دامن ایشان جدا کنند.
4. بحث من در اینجا بحثی سیاسی نیست، تمام دغدغه و هم و تلاش من اینه که بتونم برای ترویج «گفتمان انقلاب» گامی بردارم.

انشاء الله همواره موفق و پیروز باشید
کوچولو رو هم از طرف من ببوس!

سلام
این جوابیه رو تازه خوندم.کاملا موافقم الا با قسمت اول از بخش جبهه پایداری.
ظاهرا با ساز و کار این جبهه زیاد آشنا نیستید.بعد از ثبت نام جلیلی خیلی از دوستان پیش بینی تشتت(شما متشدد تایپ کردید) میکردن،حتی کار به شرط بندی هم رسید!!!!اما با شناختی که من از سازو کار جبهه داشتم یقین به عدم دو دستگی داشتم و دیدید که اتفاقی هم نیفتاد.به قول شما عقبه استراتژیک جبهه قویه.
منتقدین به شدت دنبال اینن که حساب علامه مصباح رو با جبهه جدا کنند و حال آنکه علامه به شدت دخبل در موضوع هستن و اشراف به تحولات دارند.
بله علامه مصباح میفرمان یقین هر کس برای خودش حجته و اگر کسی به یقین و حجت قطعی در موضوعی رسید حرامه که خودش رو تابع نظریات جبهه بدونه.که البته اسم این تشتت و دو دستگی نیست.
وفقکم الله
پاسخ:
سلام
اول از همه بابت غلط و غلوط های املائی عذر خواهی می کنم، ممنون می شم هرجا غلطی بود بهم تذکر بدید.
حرف من در مورد ساز و کار جبهه پایداری نیست، مشکل من با جبهه پایداری از این جهته که دوستانی که اونجا جمع شدند، تفکرات واحدی ندارند. بینش ها و مبانی متفاوتی دارند. من برخی از تفکراتی که در بینشان وجود دارد رو قبول ندارم.
مشکل مهمتر اینه که جبهه پایداری به جای ورود از زاویه فرهنگ، از زاویه سیاست وارد شده است. ما معتقدیم باید از دریچه فرهنگ به سیاست نگریست، اما تمام دغدغه جبهه پایداری این شده که توی هر انتخاباتی کی رأی بیاره. من این رویکرد رو درست نمی دونم.

۲۰ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۳ سید ابراهیم

سلام

عمو خیلی تند رفتی صبر کن با هم بریم

 در مورد اوال جوابمو ندادی من گفتم فرضاً وانمود کنه....

نگفتی اگر شخصی فقط ملتزم در گفتمان باشه و قدرت اجرائی قوی در امور اقتصادی و... نداشته باشه چی؟ که شاید اشخاصی همچون رضائی یا قالیباف ترکیبی از اینها رو باهم داشته باشن

2- در مورد دوم هم جوابمو ندادی من در خصوص شخص آقای مصباح چیزی نگفتم درخصوص جبهه پایداری بود با اون نوع طرفداری از لنکرانی و عدم قبول جلیلی تا انصراف لنکرانی و ....

ضمنا میدانی که جمعی از طلاب حوزه قم نیز در نامه ای از آقای مصباح بدلیل حضور در جبهه پایداری با نوشتن نامه ای تند گله کردند و از ایشان خواستند خودرا جهت اشخاص خاصی کوچک نکنند. و تجربه حمایت بی چون و چرا از احمدی نژاد تکرار نشود

راستی خودمم مدتیه تصمیم گرفت به جلیلی رای بدم ولی هنوز به درستی رایم خیلی مرددم

پاسخ:
علیک سلام
اول از همه اگر احساس کردید لحن مطلب پیشین تند بود، عذر خواهی می کنم، من قصد جسارت نداشتم. شاید تند نوشتن باعث شده که اینطور برداشت بشه، در هر حال اگر جسارتی شد عذرخواهی می کنم.

دوم اینکه: رئیس جمهور نیروی اجرائی نیست. این تفکر غلطی است که در کشور ما رایج شده است. رئیس جمهور باید استراتژیست باشه، یعنی بتونه با قدرت فکری خودش مسائل رو حل کنه. در واقع سیبل کارهای اجرایی به سمت هیئت دولت، وزرا، و معاونین اول و دوم رئیس جمهوره. اما خود رئیس جمهور باید علاوه بر اینکه بر مسائل اجرایی اشراف داشته باشد، اما در سطح کلان به مدیریت بپردازه. (من این مطلب رو نه الآن که در طی هشت سال گذشته بارها به دوستان می گفتم.) و به اعتقاد من یکی از ضعف های احمدی نژاد این بود که به جای پرداختن به بحث های استراتژی بیش از حد به سمت کارهای اجرایی رفت. اخیرا هم دکتر رضائیان (چهره ماندگار و پدر علم مدیریت ایران) در تأیید دکتر جلیلی گفته اند، ریاست جمهوری مدیریت اجرائی نیست، بلکه مدیریت راهبردی است.

نکته سوم اینکه صرف قوی بودن در مدیریت ملاک خوبی برای انتخاب نیست. مهمتر از داشتن مدیریت قوی، داشتن برنامه ای کاربردی و مبتنی بر اندیشه های اسلامی است. در بحث خصوصیات انقلاب اسلامی گفتم که گفتمان ما نفی غرب و شرق است و می خواهیم تمدنی مبتنی بر اندیشه اسلامی ایجاد کنیم. پس برنامه اجرایی دولت باید مبتنی بر گفتمان انقلاب باشد، نه مبتنی بر اندیشه های غربی و شرقی. حالا اگر کسی مدیریت اجرایی قوی ای هم داشته باشد اما از مدلهای اسلامی استفاده نکند می تواند نامزد خوبی باشد؟ بد نیست به این مقاله دکتر قالیباف مراجعه کنید: (اینجا) این مقاله به قلم خود ایشان و در سال 87 نوشته شده، کاملا بر اساس مبانی غربی نوشته شده است ،و ایشان مدام بحث از توسعه گرایی می کند. گفتم که توسعه شعار تمدن غرب است. بعد سعی می کند بر اساس نظریات اندیشمندان غربی به تحلیل مسئله بپردازد.
جمع بندی من از مسئله این است که امثال دکتر قالبیاف اگرچه انسان های مومن، شریف، خدوم و زحمت کشی هستند، و انقلاب ما به داشتن چنین مدیرانی افتخار می کند، اما از آنجا که ناخاسته اسیر مبانی غربی شده اند، نمی توانند در اجرای گفتمان انقلاب موفق باشند. ما به دنبال پیشرفت هستیم اما نه پیشرفت غربی، بلکه پیشرفت بر اساس مبانی اسلامی.

نکته چهارم، در مورد عملکرد جبهه پایداری من هنوز متوجه نشدم سوال شما چیه؟ اما اجمالا این رو بگم که اینکه جبهه پایداری از کسی دفاع کنه، و حتی اگر آیت الله مصباح از کسی دفاع برای ما ملاک و حجیت نیست، و ما باید خودمان دنبال فرد اصلح باشیم. (چنانچه هم رهبری و هم آقای مصباح به کرات در این مورد سخن گفته اند.) حالا ممکنه در زمانی کسی رو تأیید کنند و در زمانی دیگر کسی دیگر رو. خیلی به حال ما فرقی نمی کنه.

نکته پنجم: در مورد اون نامه هم حرف و حدیث زیاده، اما هر کس باید به وظیفه ای که خودش داره عمل کنه. چه اشکالی داره بزرگی از کسی حمایت کنه؟ همچنانی که هر ساله خیلی از بزرگان حوزه و دانشگاه از کاندیدای خاص حمایت می کنند. به این جمله حضرت امام توجه کنید: « ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم، مکلفیم شرعا، ... در این ایام که اعلان می کنند مسئله انتخاب رئیس جمهور را، آن اشخاصی که در حوزه ها هستند، باید دست از کارها بردارند و راه بیفتند توی شهرها و دهات و روساها و کمک کنند، و اگر نکنند، فردا مسئول اند، .. مردم را دعوت کنند به دخالت در امور، به انتخاب یک رئیس جمهور صحیح ...» 

نکته ششم: اولا آقای مصباح از احمدی نژاد حمایت بی چون و چرا نکردند. حمایت بی چون و چرا یعنی هر کاری که او کرد درست است. ما در گفتمان انقلاب از هیچ شخصی و هیچ احد الناسی حمایت بی چون و چرا نمی کنیم. در ضمن آقای مصباح در انتخابات پیشین اصلا از آقای احمدی نژاد حمایت نکرد، و اصلا وارد میدان نشدند. (فقط در دور اول از ایشان حمایت کردند.) و از طرف دیگر در این دو سه سال اخیر شدید ترین حملات به آقای احمدی نژاد و حلقه انحرافی از سوی آقای مصباح بود. سخنرانی های تند ایشان نسبت به مشائی رو فراموش کردید.
ضمیمه اینکه ممکنه ما در یک مقطعی ببینیم کسی در ذیل گفتمان ما هست، ما از او حمایت می کنیم، اما این حمایت مادام العمری نیست، بلکه هرگاه از دایره حق خارج شد ما نیز دست از حمایت بر می داریم. حضورا هم خدمت شما گفتم، قضیه احمدی نژاد (حضور انقلابی در ابتدا و انحراف در انتها) یک افتخار در تاریخ سیاسی نظام محسوب می شود. زیرا نشان داد که هم رهبری و هم نیروهای انقلابی، از شخص حمایت نمی کنند، بلکه از گفتمان حمایت می کنند. اگر سخنان رهبری در مورد احمدی نژاد در دولت نهم و دهم رو مقایسه کنیم متوجه این مطلب می شویم.
من یک نمونه از تاریخ صدر اسلام مثال می زنم، پیامبر از بسیاری از صحابه تعریف و تمجیدهای زیادی دارد، گاه از عمر، گاه از ابوبکر، گاه از طلحه، و از خیلی دیگر از صحابه تمجید می کند. و حتی مسئولیت های بزرگی به آنان می سپاردند. اینها بیانگر آن است که آنان در یک مقطع زمانی به وظیفه خودشان عمل کردند، اما هم اینان در مقطعی دیگر دچار لغزش شدند و جلو علی ایستادند. حالا آیا می توان به پیامبر ایراد گرفت که چرا این همه از آنان حمایت کردید؟ آیا می توانیم به پیامبر بگوییم چرا به زبیر لقب «سیف الاسلام» را دادی؟ 
پس اولا حمایت بی دریغ از کسی کردن معنایی ندارد. دوما حمایت کردن در یک مقطعی دلیل بر تأیید او در تمام عمرش نیست.
ببخشید خیلی مطلب طولانی شد. انشاء الله موفق باشید.



این دوستانی که دم از جنگ میزنند
از تیرهای نخورده چرا لنگ می زنند
هم سفره های خلوت آن روزها ببین
این روزها چه ساده به هم انگ میزنند
هر فصل از وحشت رسوا شدن هنوز
ما را به رنگ جماعتشان رنگ میزنند
یوسف به بدنامی خود اعتراف کن
کز هر طرف به پیرهنت چنگ میزنند
بازی عوض شده و همان هم قطارها
از داخل قطار به ما سنگ میزنند
بیهوده دل مبند به این تخت روز آب
روزی تمام اسکله ها طنگ میزنند
این شعر دقیقاَ مصداق تمامی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ایران است.چه کاندیداهای گذشته چه حال.
در مورد دکتر جلیلی هم عرض کنم که ایشون دقیقاَ راه احمدی نژاد را انتخاب کرده و تمامی حرف های احمدی نژاد را داره تحویل مردم میده. اتاق فکری که به ایشون مشاوره میده تشکیل شده از مشاوران احمدی نژاد است. این رو گفتم که یادتون باشه اگه جلیلی رییس جمهور بشه معاون اول ایشون آقای احمدی نژاد است. از ما گفتن بود. در بین نامزدها قالیباف ، روحانی و ولایتی هم می تونن اصلح تر از دیگران باشند.
پاسخ:
اینکه در انتخابات بد اخلاقی هایی صورت می گیرد رو قبول دارم و متأسفانه بسیاری از هواداران سخنان و حرفهایی می زنند که شایسته نیست.
هر کسی هم باید خود اصلح رو انتخاب کنه، و طبعا هر کسی باید بر اساس دلایل و حجیتی که دارد عمل کند. اینکه شما کسی دیگه رو اصلح بدانید دلیل بر غلط بودن تصمیم شما نیست.
و اینکه فرمودید جلیلی دقیقا راه احمدی نژاد رو می ره یعنی چی؟ به صرف برخی شباهت ها می توان گفت دو نفر عین هم فکر می کنند. ساده زیستی، روحیه مقاومت، استکبار ستیزی، روحیه جهادی، و تأکید بر گفتمان انقلاب جزو خصوصیت های خوب آقای احمدی نژاد بود و رئیس جمهور بعدی نیز باید این خصوصیت ها را داشته باشد. (به فرموده رهبری رئیس جمهور بعدی باید نقاط مثبت دولت فعلی را داشته باشد و نقاط ضعف رو برطرف کنه) داشتن این نقاط قوت دولت فعلی دلیل بر ضعف نیست.
احمدی نژاد ضعف زیاد دارد، اما سعی کنید نقاط قوت و ضعف او را جا به جا نکنید، به اعتقاد ما آقای جلیلی نقاط قوت احمدی نژاد دارد و خیلی از نقاط ضعف ایشان را ندارد.

اتفاقا مشاوران آقای جلیلی از کسانی تشکیل می شود که در دولت نهم حضور داشتند (که به فرموده رهبری بهترین دولت در نظام جمهوری اسلامی بود.) آیا این نقطه ضعف است؟ آیا داشتن مشاورانی که از مدل های توسعه غربی دفاع نمی کننند، نقطه ضعف است. در مقابل کارشناسان دیگر کاندیداها که مرتب از نظریات غربی استفاده می کنند؟ یکی از اصول مهم گفتمان انقلاب، پیشرفت بر اساس مدل اسلامی ، و شعار نه شرقی و نه غربی است.
باز هم سوال ؟!
1- واقعا چرا اصولگرایان عادت کردند که کاندیداهای اصلاح طلب رو تخریب کنند؟
2- مگه این آقای روحانی مثل خودشون در انقلاب نقش نداشت ؟ مگه آقای روحانی مثل خودشون در جبهه مقابل دشمن نجنگید ؟
3- پس چرا همه دوست دارند آقای عارف و آقای روحانی را تخریب کنند؟
با این که من نه اصلاح طلبم و نه اصولگرا ولی حس میکنم داره به اصلاح طلبها ظلم میشه.
4 - نظر من اینه که مملکت ما جمهوری اسلامی نیست و فقط پشت اسم اسلام رخ پشونده. به نظر من مملکت ما کاملا کمونیستی است.(بر اساس دیده ها این رو عرض میکنم. روی هوا حرف نمیزنم)
5-اگه مملکت ما اسلامیه چرا سیستم بانکداریش کاملا غربی است(یک نمونه از مسائلی که ثابت میکنه نظام اسلامی نیست !)
پاسخ:

دوست عزیز من، هر انسان منصفی تخریب کاندیداها را کاری بد و ناروا می داند. و از آنجا که بنده هم خودم رو منصف می دانم، چنین کاری نمی کنم. اگر کسی تخریب کرده باید به خود او گلایه کرد نه به بنده. به قول بچه ها گفتنی: من چه کاره بیدم!
نکته دیگر اینکه تخریب سابقه فعالیت های دیگران اصلا جایز نیست و از نظر شرعی حرام است. خدماتی که تمامی انقلابیون در طول انقلاب و نظام کردند برای ما ارجمند است. من حتی معتقدم که ما نباید خدماتی که آقای منتظری در طول انقلاب و در طول نظام کرد رو از بین ببریم و یا بگوییم که ایشان نقشی در انقلاب نداشته است. بله ایشان در دوره ای دچار انحراف شدند، اما این دلیل بر نفی خدمات ایشان، زحماتی که کشیدند و سابقه انقلابی ایشان نمی شود. (چنانچه در پیام تسلیت رهبری نیز این امر انعکاس داده شده بود.) با همین دید من معتقدم که هیچ یک از خدماتی که تمام مسئولین نظام در طول این 30 سال در حق نظام کرده اند، چه در جنگ، چه در داخل کشور و چه در هر پست و مقامی که بودند، نباید ضابع بشود. بنده هم تا حالا سعی کرده ام چنین کاری نکنم.
این را هم قبول کنید که تخریب دو طرفه است، یعنی هم طرفداران اصلاح طلب و هم طرفداران اصول گرا هر دو دارند هم دیگر رو تخریب می کنند، و چنانچه تا کنون بارها رهبری تذکر دادند این کار درستی نیست. ما با این کارها داریم وحدت جامعه را از بین می بریم. من خود در طی همین چند روز بارها و بارها به برخی دوستان (از هر دو طیف) تذکر دادم، و بحث های مفصلی در این مورد کرده ام. من حرفم این است که تنها کسانی طرف مقابل را تخریب می کنند، که نقد علمی و آگاهنه و منصفانه را بلد نیستند.
با این مقدمه دیگه فکر می کنم لازم نیست به سه سوال اول شما جواب بدم، اما دو سوال آخر شما، می تونه شروعی برای بحث خوب بین ما باشد. دغدغه اصلی بنده در این وبلاگ پرداختن به همچین موضوعاتی است. این روزها اگرچه به ضرورت ایام وارد بحث های سیاسی شدم، اما اصل دغدغه های من از جنسی دیگر است. بنابراین بحثی را که مطرح کردید کاملا در راستای دغدغه های شخصی بنده است. خوشحال می شم که باز هم اینگونه سوالات تون رو مطرح کنید.
قبلا هم خدمت تون گفتم سوالات تون کلی است و باید کمی بیشتر توضیح بدید. حالا من چند تا سوال می پرسم در مورد این مسائل کمی توضیح بدید.
1. نظام جمهوری اسلامی چه نظامی است؟ شاخصه های اصلی و مهم نظام جمهوری اسلامی چیست؟
2. و چگونه می توانیم کشوری داشته باشیم که بر اساس الگوی جمهوری اسلامی اداره شود؟
3. نظام کمونیستی چه نظامی است؟
4. اینکه می فرمایید کشور ما کاملا کمونیستی است یعنی چی؟ توجه داشته باشید که قید کاملا به این معنا است که ما صد در صد داریم بر اساس الگوهای کمونیستی زندگی می کنیم. این حرف بزرگی است، زیرا حتی کشورهای کمونیست (چه در قبل و چه الان) مدعی نیستند که توانسته باشند الگوهای کمونیستی را صد در صد اجرا کنند!
5. باز در سوال آخر گفتید بانکداری ما کاملا غربی است. یعنی ما داریم صد در صد از الگوهای نظام غربی بهره می بریم، آیا اینگونه است؟ اصلا الگوهای بانکداری غربی چگونه است؟
به اعتقاد من این دغدغه شما بسیار ارزشمند است. و خیلی خوشحال می شم اگه بتونیم این بحث رو ادامه بدیم.


سلام
اولا اینکه در جواب سید ابراهیم نوشتید علامه مصباح در دور اول از احمدی نژاد حمایت کرد صحت نداره.ایشون به هیچ عنوان اعلام نکردن.(با تحقیق عرض میکنم)بله بعد از ریاست جمهوری ایشون تاییدات محکمی داشتن که به جا هم بود.
ثانیا منظور از اینکه تفکر اعضای جبهه پایداری مختلفه یعنی چی؟
ثالثا اعضای اصلی جبهه پایداری در حد و وسع خودشون وارد مقوله فرهنگ شدن ولی به این نتیجه رسیدن که برای اجرای بهتر تئوریهای فرهنگ اسلامی باید قدرت رو هم در دست داشت و با امکانات کار فرهنگی کرد.
پاسخ:
سلام
در جواب مطلب اول باید بگم من تحقیقی نکردم، فقط آنچه توی ذهنم بود نسبت به سال 84 رو گفتم، یادمه که اون موقع اینطوری مطرح شده بود. ممنون از تذکری که دادید. دیگه این مطلب رو نقل نمی کنم.
دوم اینکه من با شناختی که از برخی از اعضای جبهه پایداری دارم، می دونم که سطح فکری افراد و نوع جهت گیری هایی که دارند متفاوته. حقیقتش اینه که من خودم اصلا میل ندارم وارد این مسئله بشم.
سوم اینکه: دقیقا مطلبی که گفتید از نظر من اشتباه جبهه پایداری همینه. ورود به سیاست بدون پشتوانه فرهنگی غلطه. اصلا ورود به سیاست به این صورت مشکل داره. نتیجه ایین ورود رو در حزب جمهوری اسلامی هم دیدیدم. الان بیشتر جهت گیری جبهه پایداری در سطح مباحث سیاسی است، در حالی که وظیفه ما پیشبردن انقلاب فرهنگی است.
صرفا جهت اطلاع
آقای جلیلی ویژگی های زیر را داراست:
1- فاقد شرایط رجل سیاسی مذهبی هستند.
2- اطرافیان، دوستان و همکارانشان وابسته به دولت و هوادارن آقای احمدی نژادند.
3- ایشان فاقد برنامه و رویکرد اجرایی هستند.
4- تلاش چندساله ی ایشان در مذاکرات هسته ای که تنها بخش کوچکی از مشکلات مملکت است بی نتجه مانده و در فرایند برنامه ریزی شده گذر زمان تا تاثیر تحریم اقتصادی دشمن گرفتار شده اند.
5- در مناظره ها با توجه به این که اغلب آخرین نفرات اظهار نظر می کرد یا جمع بندی دیگران را داشتند و یا با عبارتی همانند ظرفیت و فرصت که مفاهیم کلی و مبهم است استفاده کردند.
6- فقط خود را حائز شرایط مقاومت انقلابی می دانندو آن در نوع مقاومتی که گویا سرجنگ با دیگران دارند. ایشان مذاکراه کردن و گرفتن امیتاز دو طرفه را گویا وادادگی و مملکت فروشی و در عوض حرف کلفت زدن و درگیری و جالش درست کردن را به معنای مقاومت می دانند. و گرنه کدام یک از 7 کاندیدای دیگر می خواهد منافع کشور را تامین نکند و یا کشور را به بیگانه واگذار کند . راستی منظور شما از اصطلاح مقاومت در حوزه مذاکرات هسته ای چیست ؟! آیا شما فقط مقاومت می کنید و دیگران نه؟ 
7- آقای جلیلی در عملکرد دولت فعلی به جهت عضویت و همراهی در ناکامی های اقتصادی، افزایش بیکاری، عدم پیشگیری به موقع آسیب های اجتماعی شریک است.
8- آقای جلیلی در یک پارچه کردن و متحد کردن کشورهای دیگر علیه ایران همگام با سیاست های خارجی دولت آقای احمدی نژاد سهیم اند.
9- فقدان تجربه ایشان عاملی است که جناح همسوی ایشان به جهت نیاز آقای جلیلی به همراهی و حمایت به نحو احسن می تواند خط و ربط دهد و استفاده ی لازم را ببرد هر چند این کار بر خلاف مصالح کشور باشد.
9- بیانات آقای جلیلی و رفتارشان شباهت زیادی به آقای احمدی نژاد دارد. رفتار و گفتاری که هزینه های آن را ملت بزرگوار باید تحمل کند
من نمیگم به این آقا رای ندین. حرفم اینه که این آقا هیچ سابقه ی اجرایی نداشته .در مذاکرات 1+5 هم به قول دکتر ولایتی چیزی جز قطعنامه و تحریم نصیب ایران نشد.

پاسخ:

دوست عزیز من، حالا شما جواب بده، کی تخریب می کنه؟
1. اینکه گفتید ایشان فاقد شرایط رجل سیاسی و مذهبی هستند، باید بگم تشخیص این مسئله قانون بر عهده شورای نگهبان است، و ما قانونا (اگر به قانون اعتقاد داریم و پایبندیم) نمی توانیم در این مسئله اظهار نظر کنیم.
2. اینکه گفتید اطرافایان ایشان از هواداران احمدی نژاد هستند، باید به شما متذکر بشم که در سال 88، حدود 23 میلیون رأی داشتند، یعنی چیزی بیش از 50 درصد مردم ایران به احمدی نژاد رأی دادند، این ها هواداران احمدی نژاد هستند، دیگه، خب حالا بعضی ها از جلیلی بعضی از دیگران حمایت می کنند. آیا این جرمه؟ بالاخره هواداران احمدی نژاد باید از کسی حمایت کنند دیگر.
3. ایشون که طرح و برنامه هاشونو مطرح کردند، توی سایت شون هم هست، چرا به جای نقد طرح و برنامه ایشون، به طور کلی اصل برنامه ایشون رو نفی می کنید، این مصداق تخریب نیست؟
4. مورد نهم هم صرفا ادعایی رو مطرح کردید، ادعای بدون دلیل می شود تخریب. این جناح همسو کیست، چهطوری این فهمیدید که اینها چنین برنامه ای دارند؟
5. و چرا فکر می کنید که ایشان فقدان تجربه دارند؟ تجربه اجرایی آقای جلیلی و روحانی هر دو در یک سطح است، آن هم در شورای امنیت ملی. کسانی که به چارت نظام آشنایی دارند می دانند که مدیریت شورای امنیت ملی یکی از سخت ترین پست های کشور است. لذا طبعا می توان گفت که هم آقای روحانی و هم آقای جلیلی دارای صلاحیت مدیریت راهبردی در حد ریاست جمهوری هستند.
6. اما در مطلب 4 و 6 و 9 مطلبی گفتید در نقد عملکرد آقای جلیلی در بحث انرژی هسته ای، و دیگر مسائل سیاست خارجی. و بعد استناد کردید به مواضع برخی کاندیداها. من نمی دونم شما چقدر مواضع رهبری رو قبول دارید. اصلا معتقد هستید که ما باید بر اساس چارچوب نظر رهبری حرکت کنیم یا خیر؟ اگر این را قبول دارید خوب است که کمی در مورد نظرات رهبری به سایت ایشان مراجعه کنید و سخنان ایشان را بخوانید. بنده در اینجا برخی از سخنان رهبری را آورده ام. ایشان موضع دولت نهم و دهم و موضع آقای جلیلی را تأیید کرده اند. (البته سخنان رهبری بیشتر از این موارد است ، بنده فقط چند تا از باب نمونه آورده ام.) آخرین مواضع رهبری نیز در ابتدای روز عید سال 92 در مشهد اگر یادتان باشد، رسما موضع ایران را تأیید کردند. ما خود را ملزم می دانیم که بر مبنای نظر رهبری حرکت کنیم، و کاری نداریم که حتی عزیزانی چون دکتر ولایتی و روحانی که خود جزو مشاورین و منصوبان رهبری هستند، نظری دیگری دارند. از دیدگاه رهبری چنانچه تا حالا چندین بار گفته اند سیاست خارجی دولت نهم و دهم باعث عزت جمهوری اسلامی شد. (دوباره به همان صفحه مراجعه کنید.)
همچنان که مستحضرید در زمان آقای روحانی و در دولت اقای خاتمی، مذاکرات تا جایی پیشرفت که به طور کلی از حقوق هسته ای خودمان عقب نشینی کردیم، تا آنکه در روزهای انتهایی دولت آقای خاتمی، رهبری رأسا وارد ماجرا شدند، و دستور دادند که تعلیق هسته ای باید شکسته شود. بعدها نیز رهبری راجع به این مسئله صریحا صحبت کردند. بنده صرفا با این جمله رهبری که در تاریخ 13 دی 86 ایراد شد اشاره می کنم: «من همان وقت هم در جلسه مسئولین گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبه ی پی در پی ادامه بدهند، بنده خودم وارد میدان می شم؛ همین کار را هم کردم. بنده گفتم که بایستی این روند عقب نشینی متوقف شود و تبدیل بشود به روند پیشروی، و اولین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد که این عقب نشینی در آن دولت انجام گرفته بود، و همین کار هم شد» (و البته سخنان رهبری در این موضوع بیشتر از این است.)
نکته دیگر آنکه، حرف آخر در بحث سیاست خارجی و هسته ای را رهبری می زنند، و از آنجا که رهبری با موقعیت کنونی موافق هستند، بدانید هر کسی دیگر نامزد شود، این مسیر تغییر نخواهد کرد. (چنانچه که رهبری در سخنان اخیر به این مطلب اشاره کردند.)
و در آخر باید بگویم که رهبری معتقدند که فشار تحریم ها نه به خاطر عملکرد ضعیف سیاست های خارجی این دولت است بلکه به خاطر آن است که امریکا در موضع ضعیف قرار گرفته است. و الآن دارد تمام زورش را برای از بین بردن نظام ایران بزند. (در همان صفحه که گفتم این سخن را آورده ام.)

نکته دیگر آنکه واقعا نمی خوام خیلی در بحث های سیاسی ورود پیدا کنم، قصد اولیه من تبیین گفتمان انقلاب است. من چارچوب گقتمان انقلاب را می گویم، شما به هر کسی که فکر می کنید می تواند در این چارچوب فعالیت کند، رأی بدهید. طبعا هر کسی باید خود به نتیجه برسد.
قصد من تخریب نبود. اگه شما چنین درکی داشتی از نوشته ها ، من عذر می خوام.البته نوشته های بالا حرف من نیست من این را مطالب را از یک سایت اصولگرا گرفتم و فقط می خواستم بگم که رییس جمهور در کنار گفتمان انقلاب باید توانایی های اقتصادی و سیاسی هم داشته باشه. من نگفتم دولت خاتمی در زمینه ی مذاکرات هسته ای خوب کار کرد. حرف من در مورد این دولت و دولت بعدی هست.
من مواضع رهبری رو کاملا قبول دارم. ولی نباید فکر کنیم رهبر انسان معصومی است. ایشان هم میتونه اشتباه کنه. اگه قراره که در موضوع هسته ای فقط مواضع رهبری مطرح بشه و بر اساس مواضع ایشون پیش بره ، چرا هر رییس جمهور فرد خاصی رو برای این کار انتخاب میکنه؟ پس اون فرد هم نقشی در مذاکرات داره و به نظر من کسی که می خواد بره برای مذاکرات باید از وجه سیاسی خوبی برخوردار باشه. مثلا باید کسی باشه که کشورهای اروپایی بهتر بتونند با اون ارتباط برقرار کنند و فن بیان خوبی داشته باشه. قبول دارم که ایران نباید در مورد انرژی هسته ای عقب نشینی کنه.چون حق مسلّمه ملت ایرانه. ولی هیچ کدوم از مردم دوست ندارند که این حق مسلّم یک وضع بد اقتصادی رو براشون درست کنه. خیلی ها بر این باورند که پول نفت توی سفره های ما نیومد. اگه انرژی هسته ای هم به درد ملت نخوره برای چی باید تحریم هاش برای ما باشه؟ گفتن غنی سازی اورانیوم در صنعت پزشکی خیلی تاثیر داره. الان قیمت داروها سر به فلک میکشه ولی از اون طرف دولت ارز مرجع رو برای واردات خودروهای لوکسی خرج میکنه که ما حتی توی خواب هم نمیبینیم .این ملت برای شکل گیری این انقلاب خیلی زحمت کشیده ، الان که باید ملت در رفاه زندگی کنه و آثار تلاش های آن روزهای خودش رو ببینه ، داره فشار تحریم ها و سواستفاده های بعضی از سودجویان رو تحمل میکنه. به نظر من همیشه نظام در اولویت نیست. بعضی وقت ها باید به فکر مردم هم بود.
پاسخ:

سلام:

مقدمه:

  1. اولا بابت عذرخواهی کمال تشکر رو دارم.
  1. این رو بدونید که بحث ما در اینجا بحثی دوستانه است. من دوست دارم به جای بحث های سیاسی، و نقد و نظر آدم های سیاسی، کمی بیشتر در مورد خود گفتمان انقلاب و مسائلی از این دست صحبت کنیم. نکته هایی که در ادامه فرمودید نیز دقیقا در همین راستاست، و از این بابت ممنونم.
  1. از خلال صحبت های شما اینطور به نظر می رسد که ظاهرا شما در برخی مواضع نسبت به نظرات امام و رهبری انتقادات (و یا ابهاماتی) دارید. از نظر من این مسئله چیز بدی نیست، و لازم نیست نظرتونو پنهان کنید. ما معتقدیم که گفتمان انقلاب بر اساس نظام اندیشه اسلامی شکل گرفته و نظام اندیشه اسلامی نیز کاملا منطبق بر منطق عقلانی است. به عبارت دیگر گفتمان انقلاب بر اساس عقلانیت شکل گرفته است نه احساسات زودگذر. پس هرجا که ابهامی داشتید بفرمایید، من وظیفه خودم می دونم تا اونجا که بلدم به سوالات شما جواب بدم. فقط به دو شرط، یک آنکه بحث منطقی باشد و دیگری آنکه صحبت های همدیگر را به دقت بخوانیم.
  1. نکته دیگر آنکه اگه من در صحبت هایم به سخنان امام و رهبری استناد می کنم به خاطر اینه که می خوام مواضع ایشان کاملا روشن بشود. زیرا برخی مدعیان به تقلب سعی دارند به اسم امام یا رهبری، حرفی دیگر به خورد جامعه دهند. من سعی می کنم حرف خود ایشان را بر اساس جملاتشان مطرح کنم.
  2. آخرین تذکر اینکه خواهشا سوالات رو به صورت تفکیک شده، و با تفصیل مطرح کنید، اینکه توی یک جمله چند سوال کلی رو مطرح کنید، و توپ رو بندازید توی میدان من، باعث سردرگمی بحث می شود. از یک نقطه تمرکز کنید و سوالاتونو بپرسید. اینطوری منم دیگه مجبور نمی شم که اینقدر زبان درازی و زیاده گویی کنم.

 

 

اما جواب به مطالبی که گفتید:

  1. اول اینکه این واژه «کاملا» توی صحبت های شما منو کشته! از باب شوخی عرض می کنم، اما وقتی شما می گید من کاملا با مواضع رهبری موافقم یعنی هیچ زاویه ای با گفتار ایشان ندارم، اما حرفهای بعدی شما نشان می دهد که در برخی جاها نظرات متفاوتی دارید. (رجوع به مقدمه سوم)
  2. نکاتی در مورد عملکرد دولت گفتید که من هم نقد شما رو می پذیرم، اما جاش وسط این بحث نبود.
  1. اما در مورد مسئله هسته ای سوالم اینه آیا طرف غربی اینقدر منصف هست که اگر قول بدهد بعد از حل مسئله هسته ای تحریم ها را بر می دارد، به قولش پایدار بماند؟ چه طوری می شود به امریکا و کشورهای غربی اعتماد کرد؟
  • بحث ما در مذاکرات هم همینه که می گیم اول اونها نسبت به قولهایی که می دهند تضمین بدهند که این قول ها را اجرایی می کنند، اما اونها هیچ تضمینی نمی دهند.
  • داخل پرانتز بگم. اگر تمام کشورهای غربی بیاییند و قسم بخورند، و سازمان ملل هم بیاید پای آن امضا کند، من یکی حرفشان را باور نمی کنم. بارها دیده ایم که امریکا به خاطر منافع خودش قوانین بین المللی را می شکند، و به کشورهای دیگه تجاوز می کند، اما آب از آب تکان نمی خورد. و کسی اعتراض نمی کند، بلکه همه خود را موظف می دانند که به او کمک کنند. (این کاملا نظر شخصی منه)
  • از طرف دیگر طرف غربی سعی می کند با وعده های کلی قضیه را ختم کند. مثلا می گوید اگر شما کوتاه بیایید ما چند تا تحریم رو بر می داریم؟ اما کدوم تحریم ها رو؟ تحریم های اصلی رو یا تحریم های فرعی رو؟ دقیقا چه تاریخی می خواهند تحریم ها رو رفع کنند، و تا کی این لغو تحریم باقی می مونه؟ آیا پس از مدتی این لغو تحریم منتفی می شود یا خیر؟ به این سوالات پاسخ نمی دهند. (آقای جلیلی این مطلب رو توی مناظره سوم توضیح داد، که وقتی بهشون گفتم بیایید روی کاغذ دقیقا بنویسید چه تحریم هایی رو می خواهید بردارید، طرف امریکایی خندید و به بقیه اشاره کرد که بحث رو تموم کنید.) لیست پیشنهاداتی که غربی ها در مذاکره آلماتی 2 دادند هم توسط خودشون توی سایتهای خارجی هست، اون رو هم ببینید بد نیست. می بینید در عوض تعلیق غنی سازی 20 درصد، چیزهای جزئی و بی ارزشی رو مطرح می کنند.

 

  1. حالا از طرف دیگر به مسئله نگاه کنیم: تصور کنید صدام حمله کرده است به خرمشهر، بعد ما می گه، بیایید سر اینکه خرمشهر مال شماست یا مال ما با هم مذاکره کنیم! حالا ما باید چه کار کنیم؟ مبارزه کنیم یا مذاکره کنیم و امتیاز بدهیم؟ بجنگیم تا کشته شویم و از حق مان دفاع کنیم، یا آنکه تن به ذلت بدهیم و زندگی خوب و خوشی داشته باشیم. شما چه کار می کنید؟ ما که امام خود را سید الشهدا می دانیم که فرمودند: «هیهات من الذله». مگه ما سالهای جنگ در تحت بدترین شرایط و زیر تحریم های شدید نجنگیدیم؟ ما اگر می خواستیم تسلیم بشیم چرا از همون اول تسلیم نشدیم؟ چرا این همه سال زجر و سختی کشیدیم؟
  • حالا فرضا هم بپذیریم و بگوییم آقای صدام، خرمشهر مال شما، بعدش چی؟ به نظر شما جنگ خاتمه پیدا می کنه؟ چه تضمیمنی هست که فردا به شهر دیگری حمله نکند و سرزمین دیگر رو نگیرد؟ اگه ما عقب نشینی کنیم دشمن هم ساکت می نشیند؟
  • در بحث های استراتژیک یک قاعده مهم داریم، چه در جنگ نظامی، چه در جنگ نرم، و چه در مذاکرات، اونم اینه که «هر وقت شما یک قدم عقب بیایید، دشمن دو قدم جلو می آید» اگر امروز ما یک شهر بدیم، فردا باید دوتا شهر بدهیم. اگر امروز به صدام باج بدهیم، فردا عربستان می آید و مدعی شهر دیگری می شود. پس فردا هم یکی دیگه می آد. اونوقت ما می مونیم و یک مشت مدعی. پس اگر تو یک قدم عقب بیایی دشمن دو قدم جلو می آد. این یک قاعده معروف در بحث های استراتژیکه.
  • از طرف دیگه عملکرد دوره آقای روحانی جلو چشم ماست، مگه در دوره آقای روحانی ما تعلیق نکردیم؟ مگه در دوره ایشان هرچه طرف غربی گفت ما قبول نکردیم؟ حالا وقتی ما عقب نشینی کردیم اونها هم عقب نشینی کردند، یا اونکه حملاتشان بیشتر شد؟ این جمله رهبری رو بخونید: «در همین قضیه‌ى هسته‌اى، آن وقتى که ما با اینها همراهى کردیم و عقب‌نشینى کردیم اینها جلو آمدند؛ اینقدر جلو آمدند که من در همین حسینیه گفتم اگر بنا باشد که این روال از سوى آنها ادامه پیدا کند، من خودم وارد قضیه خواهم شد؛ و وارد قضیه شدم؛ ... عقب‌نشینى‌ها آنها را گستاخ‌تر کرد، طلبگارتر کرد. یک روزى بود که مسئولین ما قانع بودند که اجازه بدهند ما ۲۵ سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم؛ آنها گفتند نمیشود! اینها قانع شدند که ۵ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! مسئولین ما قانع شدند که ۳ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! امروز گزارش را شنیدید، یازده هزار سانتریفیوژ داریم! اگر ما آن عقب‌نشینى‌ها را، آن انعطافها را ادامه میدادیم، امروز از پیشرفت هسته‌اى هیچ خبرى نبود» (91/5/3)
  • اگر ما امروز بهشون قول بدیم که مثلا سانتریفیوژ ها رو نصف کنیم، فردا مدعی نمی شند که عدد اونها رو کمتر کنیم؟ در زمان آقای روحانی هم که همین کار رو با ما کردند. تا جایی پیش رفتند که حتی اجازه ندادند یک دونه سانتریفیوژ داشته باشیم، و گفتند درها را مهر و موم کنید و جلو درها دوربین مداربسته گذاشتند تا کسی به درها نزدیک نشه! اینها رو یادتون رفته؟

 

  1. یک مطلبی در ذهن شما و برخی مردم هست، و متأسفانه ظاهرا برخی نامزدها نیز چنین فکر می کنند، اونم اینکه بحث هسته ای با بحث تحریم رابطه دارد. یعنی فکر می کنند تحریم تحت تأثیر بحث های انرژی هسته ای ایرانه. بنابراین اگه ما از این حق ما کمی کوتاه بیاییم، یا نه فرضا اگه به طور کلی بحث هسته ای رو تعطیل کنیم، دیگه تحریم ها کمتر می شه یا به طور کلی از بین می ره. اما این رو بدونید که بحث تحریم ربطی به انرژی هسته ای نداره. اگه یک کم نگاه هامونو عمیق تر کنیم می فهمیم که مسئله جای دیگری است و مسئله انرژی هسته ای فقط بهانه است. اگر امروز این بهانه نباشه، فردا یک بهانه دیگر رو به وجود می آورند. اگه ما انرژی هسته ای هم نداشتیم به یه بهانه دیگری ما رو تحریم می کردند. اما دلیل این تحریم های شدید چیه؟ دو تا مسئله است که باعث تحریم های شدید شده. یک مسئله انقلاب در کشورهای عربی است. این انقلاب ها تحت تأثیر ایرانه و اگر ایران بخواهد همچنان با قدرت ظاهر بشه، می تونه به عنوان یک الگو مطرح بشه، در نتیجه این مسئله برای منافع کشورهای غربی و امریکا خیلی خطرناکه. (می دونید که بحث فتنه 88 رو هم به خاطر همین مسئله به وجود آوردند که به تدبیر رهبری شکست خورد.) نکته دوم هم اینه که اقتصاد دنیا و به خصوص امریکا دچار شکست و رکود شده است، و اونها می دونند که اگه الآن نتونند جلو ایران رو بگیرند، دیگه فرصتی برای انتقام نخواهند داشت. نمی دونم می دونید یا نه،  اما بسیاری از تحلیل گرای دنیا (مثل اکتاو یوپاز، گورویدال، بنجامین اسباک، هارلود بلوم، نوام چامسکی، فردی زکریا، اچ بورک و پرفسور مولانا  و ....) معتقدند که امریکا داره نفس های آخرشو می کشه، و به زودی افول خواهد کرد. (البته این اتفاق به مرور و آهسته در حال بروزه) امروز اگر دقت کنید، می بینید که ایالت های امریکایی دارند شعار استقلال طلبی سر می دهند، و به زودی همچون شوروی سابق امریکا از درون  به ایالات کوچکی تقسیم می شود. (رهبری نیز از سالها قبل مسئله سقوط امریکا را پیش بینی کرده بودند.)
  • حالا با این اوضاع امریکا می خواهد تمام زورش رو بزنه تا نزاره ما از این جلو تر بریم. خصوصا از طرف اسرائیل این فشار به امریکا وارد می شه، به خاطر اینکه مهمترین حامی اسرائیل امریکاست، و اگر این حامی از بین بره چی می شه؟ اون موقع ایران می مونه با اسرائیلی که دیگه حامی محکمی نداره؟ طبعا اسرائیل نمی خواهد بزاره شرایط اینطور بشه. چرا در طی این چند سال اخیر اسرائیل مدام تهدید به حمله نظامی می کنه، اما امریکا از زیر بار مسئله فرار می کنه؟ اسرائیل آینده خودشو داره در خطر می بینه. (به خاطر همین سعی کردند با ایجاد درگیری در سوریه، محور سوریه را نابود کنند، و با تحریم هم سعی دارند بین مردم و بین مسئولان تنش ایجاد کنند تا ایران از درون متلاشی بشه) نتیجه اینکه ما حتی اگر انرژی هسته ای هم نداشته باشیم، به یه چیز دیگه گیر می دن، و همونو برای تحریم علم می کنند. (شما خودتون از سیاست های اسرائیلی خبر دارید و می دونید که اونها به هیچ وجه در این قضیه کوتاه نمی آن.  و نمی زارن که تحریم های جهانی لغو بشه، و هر دفعه بهانه جدیدی به دست می آرند تا جلو قدرت گرفتن ایران رو بگیرند.)
  • حالا اگر فرضا ما به طور کلی همه تأسیسات هسته ای خودمان را منهدم کنیم، آیا امریکا دیگر ما را تحریم نمی کند؟ اگر امریکا هم بخواهد چنین کاری کند آیا اسرائیل می گذارد که امریکا چنین کاری را انجام دهد؟ خیلی باید خوشبین باشیم که چنین تصور کنیم.

 

  1. اما اینکه گفتید رهبری معصوم نیست، و ممکن است اشتباه کند. بله درست است، رهبری معصوم نیست، و احتمال اشتباه دارد. اما این مطالب رو هم در نظر بگیرید: 1. رهبری انسانی متقی است و بر اساس هوای و هوس تصمیم نمی گیرد، 2. ایشان کاملا به مبانی دینی تسلط دارند، و تمامی تصمیماتشان بر اساس «گفتمان انقلاب» است که برگرفته از قرآن و احادیث معصومین است.  3. به اعتراف دوست و دشمن، ایشان خود کارشناسی خبیر و آگاه است به طوری که بسیاری از حوادث سیاسی رو از پیش حدث می زنند و اخطار می دهند. (چنانچه ایشان مسئله انقلاب در کشورهای عربی و سقوط امریکا و ایجاد موج اعتراض در کشورهای غربی رو پیش بینی کرده بودند. چند وقت پیش مرکز استراتژی های امور بین الملل امریکا مقاله ای رو توی سایتشون گذاشته در مورد تحلیل شخصیت آقای خامنه ای، حیف وقت ترجمه اش رو نداشتم، ولی دلم می خواست اینجا بزارم. می دونید که این مرکز یکی از مهمترین مراکز تصمیم گیری در مورد سیاست های خارجی امریکاست. و کاملا تحت تأثیر صهیونیسم است) 4. ایشون مشاورانی با دیدگاه های مختلفی دارند، از امثال دکتر جلیلی (که از دید شما دیدگاه های تندی دارند) گرفته تا آقای روحانی و ولایتی (که از دید شما معتدل هستند). افرادی با سلایق مختلف فکری جزو مشاوران ایشون هستند. ایشان برای خیلی از تصمیم گیریهای کلی ساعت ها جلسات خصوصی با اینها دارند. 5. علاوه بر آن گروه های مشاوره ای فراوانی دارند که یک نمونه آن مجمع تشخیص مصلحت نظام است، که افرادی با سلایق مختلف و کارشناسان مطرح کشور اونجا فعالند. 6. ایشون مشاوران خارجی بسیار قدری هم دارند. مثل سید حسن نصر الله، پرفسور مولانا و  ... دارند. 7. طبعا ایشان اطلاعات و اسرار محرمانه نظام رو هم که به دست ما نمی رسه، به آن دسترسی دارند. و این اطلاعات می تونه در تحلیل ها و جهت گیری ها تصمیم گذار باشد. بنابراین ایشان از هفت جهت دارای برتری هستند که این برتری ها باعث می شود احتمال خطا و اشتباه کمتر بشود. و البته باز هم احتمال خطا هست زیرا هر انسانی جایز الخطاست، اما احتمال خطا چقدره؟  بزارید یه مثال بزنم. شما فرض کنید یک مسئله ریاضی رو بزارید جلو من (منی که از ریاضی خیلی سر رشته ندارم)، و همین مسئله رو بزارید جلو انیشیتن. چقدر احتمال خطا در من هست و چقدر در انیشتین. تازه این رو هم اضافه کنید که انیشتین این امکان رو داره که بره با بزرگترین اندیشمندان ریاضی دنیا ارتباط برقرار کنه و از اونها هم کمک بگیره. بله ممکنه انیشتن هم اشتباه کند، اما درصد اشتباه او خیلی کم است. خطاء او جزئی است، اینطور نیست که به طور کلی دچار اشتباه در تحلیل بشه. خصوصا اینکه احتمال اشتباه در مسائل پیچیده ممکن است باشد، اما در مسائل ساده تر این احتمال خطا به هزارم درصد می رسد.  در عمل هم تجربه سی ساله نشان داده که رهبری در مسائل استراتژیک نظام هر جا ورود کرده اند، خطائی نداشتند. و گر خطائی رخ می داد، مطمئن باشید که تا حالا توی رسانه های غربی اینقدر توی بوغ و کرنا می کردند که گوش فلک رو پر کنه. (در این مورد اگر خواستید بیشتر صحبت می کنیم.)
  1. در مورد اینکه گفتید ما باید وضعیت اقتصادی رو درست کنیم، مسئولان باید به فکر مردم باشند، و تا الان کوتاهی شده است، این حرف کاملا درست است. اما راه حل در مذاکره و تقلا برای رفع تحریم نیست. (گفتم که رفع تحریم در شرایط فعلی امکان پذیر نیست.) اما باید دنبال این باشیم که خودمان در داخل کاری کنیم، به خاطر همین رهبری چند ساله بحث اقتصاد مقاومتی رو مطرح کرده اند. حرف ما هم همین است که به جای اینکه هی دم از تحریم بزنیم، و بگویم در مذاکرات هسته ای کوتاه بیاییم، بیاییم به راه حل های داخلی فکر کنیم. به دنبال تولید داخلی باشیم. این وظیفه دولت است. و متأسفانه دولت های قبلی کوتاهی کردند. انشاء الله دولت بعدی باید بر روی این مسئله متمرکز شود.
  1. البته در لابلای کلمات تان مسائلی بود که برخی جزئی بود و نیاز ندیدم وارد بحث شوم و برخی از مسائل خیلی مبنائی هم بود، که با «نظام اندیشه اسلامی» همخوانی نداشت. اما چون من فکر می کنم که خودتون هم به این مسائل آگاهی ندارید و ناخود آگاه مطرح کردید، سر بحث را باز نمی کنم. چون می ترسم بحث طولانی بشود.
۲۲ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۲ سید ابراهیم

سلام

خیلی دارم از مطالب استفاده میکنم. پسخ هایتان بسیا خوب و منطقی است. تابحال اینقدر شمارو منصف و عدل از حیث ح ز ب ی ندیده بودم. من آدم سیاسی ای نیستم. من خیلی به نظام جمهوری اسلامی ایران متعصبم حتی شاید به جرعت بگم از جونم میگذرم ولی از این نظام نمیگذرم. اینکه نظام در فتنه سال 88 آنقدر مقتدر نشان میده چیزی جز افتخار برای من نمیمونه در حالیکه خیلی از نظام ها با کمترین نسیمی از جا کنده شده بودند... در مطالبت داشتی به دغدغه های من جواب میدادی ... اینکه نباید صرفا تمام زحمات و تلاشهای آدم های موثر نظام را نابود کرد. اینکه فقط یک گروه (اصولگرایان) جزء دلسوزان نظام هستند ودیگران نه تنها از این دایره خارج اند (بقول شریعتمداری کیهانی: کلاً خائن اند) و ... خودم خیلی دوست دارم بقول آقا جلوی این اختلافات گرفته بشه و وحدت در کشور به حد بلوغ سیاسی برسه

پاسخ:
سلام
ممنون. 
ممنون تر می شم، اگه به جای بحث از احزاب و اشخاص، بیشتر در مورد خود گفتمان انقلاب صحبت کنیم.
اینکه گفتید من حاضرم از جانم بگذرم، من در این شک ندارم، و هرگز شک نداشتم. مگه شهداء و رزمندگان ما در زمان جنگ همه راستی و اصولگرا بودند؟ بزارید اینجا یک نکته را هم اضافه کنم، شاید این صحبت از نظر برخی درست نیاد، اما این نظر منه، این چند روز هم بارها این صحبت رو کردم، و از طرف دوستان اصول گرا، مورد نقد قرار گرفتم، اما حرف من اینه، و با جرأت می گم.
به نظر من غالب جوانان کشور ما (و به طور کلی مردم) طرفدار هر کاندیدایی که باشند، همه خودشونو سرباز نظام و سرباز رهبری می دونند. (به جز عده ای اندک که اونهم به خاطر ضعف عملکرد ماست) و حتی کاندیداهایی که در صحنه هستند، هم همشون مطیع امر رهبری هستند. همچنان که همشون با افتخار این مطلب رو می گن. این اشتباه است که ما خود را طرفدار رهبری بدانیم و باقی احزاب و سیاسیون رو مخالف رهبری بدانیم. نه خیر، حرف من اینه، ما معتقدیم گفتمان انقلاب بر اساس مبانی و اصولی شکل گرفته، و روش ها و مواضعی دارد، که ممکنه برخی از کاندیداها، و برخی از رجال سیاسی این گفتمان را به خوبی نفهمیده باشند، و یا حتی با برخی از مواضع آن موافق نباشند. این مانند آن است که در شب عملیات، ممکن است برخی از سربازان نسبت به اجرای فرامین فرمانده، شبهه و انتقاد داشته باشند، اما در عین حال همه خود را موظف می دانند که تابع فرمانده باشند. تابع رهبر بودن یعنی اینکه حتی اگر نسبت به امر رهبر ابهامی داری، اما باز تابع ایشان هستی. (من در مورد بحث اطاعت از رهبری توضیحات دارم که منتظرم یه فرصتی پیش بیاد و کمی در مورد این مسئله بیشتر بنویسم.) و بزارید اسم بیاورم، این روزها خیلی ها به آقای هاشمی می تازند، و سعی دارند ایشان را از چارچوب نظام و از دایره مولیان رهبری خارج کنند. اما اعتقاد من این است که ایشان همچنان در چارچوب نظام است، و همچنان خود را حامی رهبری می دانند و نسبت به فرامین رهبری تابع هستند. چنانچه در خیلی مواقع حساس که همه انتظار دیگری داشتند، ایشان چنین کردند. (اینها رو برای این نمی گم که شما خوشتان بیاد، چون خیلی های دیگه از این حرفهای من ناراحت می شوند. اما من نظر خودم رو می گم.) اما نکته اینجاست، که گفتمانی که آقای هاشمی برگزیده است، با گفتمان انقلاب متفاوت است. (که در این مورد هم حاضرم منطقی بحث کنم.) به همین خاطر من به خط و مشی ایشان نقدهای جدی ای دارم. و معتقدم نسبت به گفتمان انقلاب زاویه های جدی پیدا کرده است. این مطلب در مورد خیلی از رجال سیاسی دیگر هم صادق است. بنده نسبت به خیلی از اصول گرا هم همین دیدگاه را دارم. و معتقدم که اصلا در راستای گفتمان انقلاب حرکت نمی کنند. بنابراین مبنای حرکت من نه بر اساس تقسیمات حزبی که بر اساس قرابت با گفتمان انقلاب است.
اختلاف ما با برخی رجال سیاسی (که شمول زیادی هم دارد، یعنی باید بگم بیشتر رجال سیاسی) اختلاف بر سر این نیست که کی مسئول بشود، کی شایسته قدرت است، کی شایسته فلان پست است، بحث من سر این است که کی در اجرای گفتمان انقلاب می تواند بیشتر ما را یاری کند.
من این روزها بارها این حرف رو گفتم و جاهای مختلف نوشتم، «انسانی که منطق دارد، با جار و جنجال بحث نمی کند، و با احساس دیگران را تخریب و توهین نمی کند.» 
نکته دیگه، اینکه اگر بحث ها رو دنبال می کنید، خوشحال می شم، شما هم وارد بحث شید. خوبه از زوایای متعدد بحث کنیم، پس چه در تأیید و چه در نقد حرفها، اگه چیزی به ذهنتون می رسه بفرمایید.
سلام
سعی می کنم از بحث های سیاسی خارج  و بیشتر روی گفتمان انقلاب متمرکز شم.
1- من ((کاملا)) حرف شما رو قبول دارم :)
2- ممنون از این که وقت گذاشتین و جواب دادین.
3- با هم سپاس به خاطر اینکه اینقدر جامع و کامل جواب دادین.

اینقدر کامل جواب دادین که حرفی نموند برای گفتن.
فقط یک تا پیشنهاد دارم :
1- به فکر یک تالار گفتمان باشید. چون در تالار گفتمان بحثها از هم جدا میشن و راحت تر میشه بحث رو کنترل کرد.
پاسخ:
سلام
اون «کاملا» که گفتی مثل «کاملا» های قبلی است که بعدا معلوم میشه خیلی هم «کاملا» نیست؟
هرجا که احساس کردید مطلبی که می گویم درست نیست، یا ابهام داشت بگید، راستش من برای اینکه مطلب به درازا نکشه (!) خیلی بحث ها رو مطرح نمی کنم. اما اگه نیاز بود بگید تا بحث رو ادامه بدم.
در مورد پیشنهادی که کردید، من هم قبلا یه چیزایی به ذهنم رسید، اما ظاهرا اینجا نمی شه خیلی از این جنگولک بازی ها در آورد!
اگه پیشنهاد معینی داشتید، بگید تا روش فکر کنم.
سلام
آیا با رای آوردن روحانی جبهه ی اصلاحات پیروز انتخابات شده است؟ و به این معنی که اصولگرایان قافیه رو باختند؟ منظورم اینه که اقبال مردم به اصولگرایان کمتر شده یا نخبگان اصولگرا اصلاح طلبان را دست کم گرفتند و با سازوکار متحد و منسجم تری وارد گود انتخابات نشدند که باعث شکست میلیمتری به آنها شدند.
پاسخ:
سلام علیکم
من نظرمو توی پستی که گذاشتم نوشتم. و چنانچه قبلا هم تذکر دادم من کاری به بحث های سیاسی ندارم، و صرفا بر اساس گفتمان انقلاب بحث می کنم. دعوای بین اصولگرایان و اصلاح طلبان ربطی به نظرات این حقیر ندارد، از نظر من تفاوت چندانی بین نظریات اصلاح طلبان و بسیاری از اصولگرایان نیست. (چنانچه که هم حضوری خدمت شما گفتم و هم در بین مطالبی که اینجا ذکر شد، توضیحاتی کوتاه داده شد) در واقع باید بگم، در عین احترام به همه نامزدها، اما انتقادات جدی به مبانی فکری آنان داشتم، و چنانکه گفتم تنها کسی که احساس می کردم با گفتمان انقلاب قرابتی دارد آقای جلیلی بود و احتمال پیروزی ایشان رو هم ضعیف می دانستم. بنابراین برام تفاوت چندانی نداشت که آقای روحانی انتخاب شوند، یا یکی دیگر از اصولگرایان.
زمانی که دلهای مردم ایران با اشاره الهی به سمت کسی می رود، ما نیز خود را تابع می دانیم، و با آغوش باز ایشان را رئیس جمهور نظام اسلامی می دانیم، چه اصلاح طلب باشد چه اصول گرا.
خلاصه آنکه حقیر از نظر مبنایی با سوال شما مشکل دارم، و نظر خاصی در مورد آن ندارم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">