حرکت

أللهم أخرجنی من ظلمات الوهم و أکرمنی بنور الفهم

حرکت

أللهم أخرجنی من ظلمات الوهم و أکرمنی بنور الفهم

حرکت

مقام معظم رهبری:
باید همه‏ آحاد ملت، کوچک و بزرگ، مسئولان در سطوح مختلف و هرکس که کارى در دستش است، این نکته را حدیث نفس خود کند و پیمان ببندد که راه امام را ادامه دهد و به سمت هدفهاى او «حـرکـت» کند.

آخرین نظرات

راز و رمزهای «سلام» - (گام چهارم)

شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۱۹ ب.ظ
 

نقش سلام در ساختار و رفتار زندگی انسان

 

مقدمه:

  • در گام اول روایات مربوط به بحث را به دو دسته تقسیم کردیم.

 

  • در گام دوم گفته شد که سلام کلید شروع ارتباطات انسانی در جامعه اسلامی است، و از اینجا می توان الگوی ارتباط انسانی را مبتنی بر نظام اندیشه اسلامی تعریف کرد.

 

  • در گام سوم نیز گفته شد که سلام دارای حقیقتی متعالی، برگرفته از اسمی از اسماء الهی است و مظهر این اسم ائمه اطهار می باشند. و آنان اند که این نور را در عالم پراکنده می کنند.

 

  • در گام چهارم (که اکنون در آن هستیم) نیز قصد داریم با پیوند دادن این دو بعد، فهم بهتری از الگوی جامعه سازی معنوی اسلام داشته باشیم.

 

 

مطلب اول: «سلام» و سبک زندگی معنوی انسان:

  1. اسلام همیشه انسان را به حرکت باطنی دعوت می کند، و سعی دارد او را از ظاهر عالم به سمت باطن آن بکشاند.

به همین خاطر همه مناسک و اعمالی که در دین مبین اسلام توصیه شده است، در کنار بعد ظاهری، زمینه ساز حرکت انسان به سمت ابعاد معنوی و باطنی عالم نیز هست. پس توجه به ظاهر برای حرکت به باطن است.

 

  1. «سلام» علاوه بر شکل دادن ارتباطات ظاهری در جامعه انسانی، می تواند زمینه ساز ارتباط انسان با باطن هستی نیز باشد:
    • ارتباط با موجودات باطنی و غیبی (نظیر ارواح مومنین، ملائکه)
    • ارتباط با قلب هستی (ائمه اطهار)
    • ارتباط با مالک هستی و حقیقت عالم (خداوند متعال)

 

  1. اکنون با این مقدمه نگاهی دیگر به بعد اجتماعی و معنوی سلام می اندازیم:
    • چنانکه گفته شد، سلام رحمتی از جانب حضرت حق است که در عالم جریان دارد، این جریان با سه واسطه صورت می گیرد:
      • توسط ائمه اطهار که تجلی اسم سلام الهی اند.
      • توسط ملائکه که حاملان سلام الهی در عالمند.
      • توسط مومنین که مجریان سلام الهی در دنیا هستند.

 

  • ما به علت اینکه دچار حجاب های ظلمانی هستیم، نمی توانیم از نور سلام الهی ـ که در عالم منتشر است ـ به صورت مستقیم استفاده کنیم، لذا خداوند واسطه هایی قرار داده است تا بتوانیم به این صورت از آن بهره ببریم. واسطه اول ائمه اند، واسطه دوم ملائکه، و واسطه سوم مومنین.

اکنون به بررسی رابطه سلام با هر یک از این سه واسطه می پردازیم:

 

الف: سلام ائمه اطهار:

  1. به ما توصیه شده است که به ائمه سلام کنیم:
    • ارتباط ما با ائمه از طریق سلام شروع می شود. (همه زیارت نامه های ائمه با «السلام علیک» شروع می شود.)
    • بعد از ذکر نام ائمه از عباراتی چون «سلام الله علیه، علیه السلام، صلی الله علیه و آله و سلم و ....» استفاده می کنیم.
    • همچنین نماز را با عبارت «السلام علیک ایها النبی و رحمت الله و برکاته» به اتمام می رسانیم.
    • برای رفع همه درد ها و رنج های جسمی و روحی به ذکر شریف صلوات متوسل می شویم. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/56)
    • و ....

 

  1. اما این «سلام» چه تأثیراتی برای ما دارد:
    • به تعبیر عامیانه، «بعد از هر سلامی، علیکی است»، پس زمانی که ما به ائمه سلام می کنیم، آن بزرگواران نیز به ما سلام می کنند. به این طریق نور سلام الهی از جانب آنان به سوی دل ما روان شود. «سلامکم على أهل البیت و ردهم علیکم و هو سلامک على نفسک»

 

  • به تعبیر دیگر ما با سلام کردن ابتدا حجاب های دل را کنار می زنیم. (چون سلام کردن به ائمه یعنی تسلیم شدن در برابر آنان)  به این طریق موانع و حجاب های دریافت نور از میان می رود. و بعد هنگامی که آنان جواب سلام می دهند، انوار آنان به دل ما می تابد و به برکت این انوار راه ارتباطی ما به سوی ائمه باز می شود. (مقتضی موجود و مانع مفقود)

 

 

  1. اما تأثیر سلام و صلوات ما بر ائمه، در باطن عالم چگونه است؟
    • اول اینکه: ما هرگز به صورت مستقیم از زبان خود به ایشان سلام نمی کنیم، بلکه خداوند را واسطه قرار می دهیم که به ایشان سلام و درود بفرستد. «اللهم صلی علی محمد و آل محمد» (همچنین عباراتی چون السلام علیک، علیه السلام و ... که خطاب به ائمه می گوییم، اشاره به سلام الهی است.)

 

  • دوم اینکه: ما با سلام خود، خداوند را واسطه قرار می دهیم، تا تجلی سلام خویش را در وجود ائمه اطهار بیشتر کند و بر انوار آنان بیفزاید. به این ترتیب مقام سلام ایشان افزونتر می شود.

 

  • سوم اینکه: به دنبال اوج گیری ائمه و نورانی تر شدن آنان، پرتوهای بیشتری بر عالم می افشانند.

 

  • چهارم اینکه: به دنبال افزون شدن نور ائمه، محبین و شیعیان و مقربان آنان ـ به میزان مقام و مرتبه ای که دارند ـ از فیوضات بیشتری بهره می برند. «السابقون السابقون اولئک المقربون» (واقعه/10)

 

  • پنجم اینکه: به دنبال این حرکت، تمام عالم (حتی جمادات و نبادات) نیز قدمی به جلوتر می روند و نورانی تر می شوند.

 

  • خلاصه آنکه هر چه نور سلام الهی در دل ائمه بیشتر می شود، آنان بیشتر اوج می گیرند و به تبع آن کل عالم نورانی تر می شود.

 

 

ب: سلام ملائکه:

  1. سلام ملائکه دارای سه جنبه است: یک سلام ملائکه بر یکدیگر، و دیگری سلام ملائکه بر انسان ها و سوم سلام ملائکه بر دیگر موجودات. اما به علت طولانی شدن سخن و از آنجا که این مطلب تأثیر چندانی در بحث ما ندارد، از اشاره به بُعد اول و سوم خوداری می کنم و صرفا به یک نکته در مورد قسم دوم اکتفا می کنم.

 

  1. به طور کلی آنچه که از روایات استنباط می شود این است که ملائکه حاملان سلام الهی هستند، و وظیفه آنان این است که نور سلام را بین موجودات انتقال داده، بین ظاهر و باطن عالم پیوند ایجاد کنند. آنان حاملان سلام های مختلفی هستند:
    • سلام خداوند به انسان ها
    • سلام ائمه به انسان ها و سلام انسان ها به ائمه
    • سلام مومنان به موجودات عوالم دیگر (ارواح صلحاء و شهدا و علما و انبیاء) و سلام آنان به مومنان.
    • سلام مومنان به یکدیگر (در عالم دنیا)

 

ج: سلام مومنین:

  1. قبلا نیز گفته شد که مبدأ و منشأ حقیقی سلام، از آن خداوند است، ائمه منبع این نور، و ملائکه و مومنین واسطه هایی برای توسعه سلام الهی در عالم اند.

 

  1. اگرچه ما به خاطر حجاب های ظلمانی نمی توانیم به صورت مستقیم از سلام ائمه و ملائکه بهره مند شویم، اما به واسطه دیگر مومنین می توانیم بهره ای از آن ببریم. به همین خاطر خداوند مومنین را موظف کرده است که به یکدیگر سلام کنند و در انتشار و توسعه سلام الهی بکوشند. «أَفْشُوا سلام اللّه»

 

  1. به واسطه این سلام ها، ابتدا جسم مومنین با یکدیگر ارتباط می گیرد، سپس دلها و ارواح مومنین با یکدیگر مرتبط شده، نور و بهره ای که از انوار ائمه کسب کرده اند را به یکدیگر می تابند. به این ترتیب ظرفیت دلها افزایش می یابد و نور بیشتری در خود ذخیره می کند. پس هم نور ائمه منتشر می شود و هم مرتبه مومنین افزایش می یابد، هم ارتباط جسمی شکل می گیرد و هم ارتباط معنوی. به این ترتیب به جای رشد فردی، زمینه عبودیت جمعی ایجاد می گردد.

 

  1. لذا اگر کسی در توسعه این اسم کوتاهی کند، بخیل است، چون مانع جریان فیض الهی می شود. فیضی که در کل عالم پراکنده است. « أبخل النّاس من بخل بالسّلام»

 

  1. نکته: قطعا نباید توقع داشت که این آثار مبارک، صرفا با گفتن «سلام» و بدون حضور قلب ایجاد شود، چنانکه آثار باطنی نماز بدون حضور قلب دست یافتنی نیست.

 

 

مطلب دوم: سلام و ایجاد لایه های سلامت در تمدن معنوی:

  1. تا کنون سعی بر این بود که از زاویه مفهوم سبک زندگی به تحلیل حقیقت «سلام» بپردازیم، اما اکنون قصد داریم با تکیه بر روایاتی نظیر «افشو السلام فی العالم» از زاویه دیگری در آن تأمل کنیم.

مطابق این روایات، می توان گفت «سلام» نقشی ویژه در ساختار تمدن معنوی دارد. بلکه می توان گفت: «سلام» یکی از عناصر مهم در تحقق تمدن اسلامی است.

 

  1. مفهوم سبک زندگی، در امتداد مفهوم تمدن معنا می شود. در واقع «تمدن» به معناینظام مند کردن ساختارها و «سبک زندگی» به معنای نظام مند کردن رفتارهاست. پس مفهوم تمدن مقدم بر مفهوم سبک زندگی است. چرا که همیشه رفتارها متأثر از ساختارهاست، و با تغییر ساختارها، بسیاری از رفتارها نیز تغییر خواهد کرد.

بنابراین در این زاویه نگرش جدید، قصد داریم جایگاه «سلام» را از سطح رفتار انسانی، به سطح مؤلفه های تمدنی ارتقا دهیم.

 

  1. با تأمل و فهم عمیق روایاتی که در باب سلام داریم، و نگاه نظام مند به آنان در می یابیم که انتشار و توسعه سلام یکی از وظایف اصیل مومنان و جوامع ایمانی است. اما این کار بدون در نظر گرفتن ساختار، ابزار و نظام های انسانی غیر ممکن است، زیرا این اوج خوش باوری است که قبول کنیم، می شود با زبان (سلام کردن به یکدیگر) نور سلام الهی را ـ که از وجود ائمه تابیده می شود ـ امتداد دهیم. پس باید نسبت به این وظیفه الهی بیشتر تأمل کنیم، و برای چگونگی توسعه آن به دنبال ساختارهای مناسب باشیم.

 

  1. پیش از این گفته شد که سلام (حداقل) سه مرتبه دارد، «جسمانی، نفسانی و قلبی». اکنون با توجه به آن سه مرتبه می توان نقش سلام در تمدن را اینچنین معنا کرد:
    • سلامت جسمانی: ترویج سلامت جسمی و مبارزه با بیماری ها و آفات و امراض.
    • سلامت نفسانی: ترویج اخلاق و آداب اسلامی و زدودن بستر گناه ها، جرم ها و بزه ها. ( در بعد فردی و اجتماعی)
    • سلامت قلبی: ترویج معنویت و عرفان قرآنی، و مبارزه با آفت های معنوی (در بعد فردی و اجتماعی)

 

  1. بنابراین ما باید در طراحی تمدن اسلامی، سه نوع بهداشت را مورد توجه قرار دهیم، «بهداشت جسمانی، بهداشت اخلاقی و روانی و بهداشت قلبی». طبعا باید برای هر یک از اینها ارگان ها، سازمان ها و نهادهای ویژه ای نیز طراحی کرد.

به عنوان مثال در تمدن غربی برای توسعه بهداشت جسمانی، الگوها و طرح های پیچیده ای در نظر گرفته شده است و به همین خاطر نهادها و ارگان های مختلفی را در یک نظام بهم پیوسته ایجاد کرده اند. مثلا: وزارت خانه، دانشگاه های علوم پزشکی، رشته ها و تخصص های مختلف، دراوخانه ها، بیمارستان های عمومی و تخصصی، کلنیک ها و پاراکلنیک ها، درمانگاه ها و مطب ها، آزمایشگاه ها و لابراتوآر ها، سایت ها و مجلات و شبکه های تلوزیونی و ....

همه اینها در کنار هم یک نظامِ واحدِ بهم پیوسته با ساز و کار مشخص تشکیل می دهد که دارای هدف واحد است و آن هدف «ترویج بهداشت جسمی و درمان بیماری ها» است.

 

این نمونه ای از طراحی الگویِ ساختاریِ به هم پیوسته است. و ما نیز باید برای توسعه بهداشت «جسمانی، اخلاقی و معنوی» به طراحی چنین ساختارها و نهادهایی بپردازیم.

 

  1. (لازم به ذکر است که الگوها، شاخص ها و اصولی که در بهداشت جسمانی اسلام مطرح است، متفاوت از آن چیزی است که اکنون در تمدن غرب رایج است، لذا ما در مرتبه بهداشت جسمانی نیز نیازمند تولید ساختارهای جدید هستیم.)

 

  1. خلاصه آنکه، وظیفه تمدنی مومنان آن است که نور سلامی الهی (که از وجود ائمه ساطع می شود) را در سه مرتبه «جسم، اخلاق و قلبِ» جامعه انسانی امتداد دهند، و تمدنی بر محور «سلامِ ولیِ الهی» پدید آوردند. و به این طریق باعث انتشار و توسعه سلام در عالم شوند.

 

  1. نتیجه بسط سلام در عالم، بسط آرامش و امنیت خواهد بود. و هرچه آرامش و امنیت و سلامت بیشتر شود، هدایت نیز بیشتر می شود. «یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلام‏» (مائده/16)

اساسا تحقق عبودیت اجتماعی در پرتو امنیت اتفاق خواهد افتاد. چنانکه ایجاد درگیری، آشوب و فتنه از حربه های شیطان برای گمراهی انسان است.

 

  1. به همین خاطر است که در روایات بسط کامل آرامش و امنیت را از مهمترین خصایص تمدن مهدوی (در عصر ظهور) دانسته اند. (تا حدی که در روایات آمده که حیوانات وحشی نیز رام می شوند!) و به واسطه همین آرامش و امنیت جهانی است که عبودیت حقیقی اجتماعی در آن دوره شکل می گیرد.

 

  1. از اینجا می توان فهمید که امام عصر نیز به دنبال توسعه سلام الهی در همه ساحت های تمدنی خواهند بود.

در واقع تمدن مهدوی، مدلی زمینی از دارالسلام الهی در بهشت است. در این تمدن با حاکمیت ولی الله، سلام الهی بر ساختارها (=تمدن) و رفتارها (= سبک زندگی) حاکم خواهد شد.

 

  1. نکته: از آنجا که هدف ما در انقلاب اسلامی زمینه چینی برای حاکمیت تمدن مهدوی در عصر ظهور است، باید برای طراحی و الگوسازی مولفه های اصیل تمدن مهدوی فکری جدی کنیم. زیرا برخلاف تصور رایج، ایشان حرکت تمدنی و حکومتی خویش را از صفر ایجاد نخواهند کرد، بلکه راهی را که ما در این انقلاب طی کرده ایم، ادامه خواهند داد و از الگوها، ساختارها، رفتارها و نهادهایی که ما ایجاد می کنیم، استفاده خواهند کرد. و اگر این الگوها ایجاد نشود، حکومت جهانی ایشان یا به تأخیر می افتد یا به کندی پیش می رود.

پس از آنجا که حرکت ما مقدمه نهضت امام عصر می باشد، باید هرچه سریعتر این مقدمه را تکمیل کنیم تا به ذی المقدمه برسیم. (اینجا از آن مواردی است که مقدمه واجب واجب است.)

بنابراین وظیفه اصلی ما به عنوان منتظران حضرت، پرداختن به این مبانی، الگوها و ساختارهاست، و مطمئنا این عمل ما می تواند تأثیر مستقیمی بر تعجیل یا تأخیر ظهور ایشان داشته باشد.

(به جهت رفع شبهه، قسمت هایی از سخنان مقام معظم رهبری را انتخاب کردم که در صورت نیاز می توانید به اینجا مراجعه کنید.)

 

 

مطلب سوم: جمعبندی نهایی از نقش «سلام» در ابعاد زندگی انسانی:

  1. عرفا حرکت سلوکی انسان را در 4 سفر ترسیم کرده اند که به اسفار اربعه مشهور است:

سفر اول: من الخلق الی الحق

سفر سالک به سمت خدا (حرکت به سمت وحدت)

سفر دوم: بالحق فی الحق:

سفر سالک در اسماء و صفات الهی (معرفت الله)

سفر سوم: من الحق الی الخلق بالحق

بازگشت سالک از سوی خداوند به سوی مردم (بازگشت به سمت کثرت)

سفر چهارم: فی الخلق بالحق

سوق دادن اجتماع به سمت خدا (ارشاد و هدایت اجتماعی)

 

  1. با توجه به این اسفار چهارگانه حرکت انسان در ذیل نور سلام الهی به این صورت خواهد بود:

 

سفر اول:

در ابتدا انسان با امداد از اسم سلام الهی، به قلب سلیم دست می یابد، و به این ترتیب شایسته ورود به مقام سلام می شود. و ارتباط او با ولی که مظهر اسم سلام است، ایجاد می شود.

سفر دوم:

سپس با کمک نور ولی، به معرفت الله دست می یابد، و اسماء و صفات الهی را می شناسد. و زیر بارش سلام های ویژه الهی قرار می گیرد.

سفر سوم:

از این پس خود حامل سلام الهی می شود، و درجه ای از درجات مقام ولایت در او جاری می شود. (هر انسانی به میزان تولی ای که نسبت به ائمه دارد، به مقامی از مقام های ولایت دست خواهد یافت.) اینک خود تبدیل به آینه ای می شود که نور ولی الله را به خود جذب می کند و آن را بر دیگران می تاباند، تا کسانی که نمی توانند به صورت مستقیم از نور ائمه استفاده کنند، از این طریق بهره ببرند.

 

سفر چهارم:

در نهایت وظیفه او انتشار و توسعه سلام الهی در جامعه انسانی خواهد بود، و تلاش خواهد کرد که حرکت جمعی جامعه به سمت سلام الهی را اداره کند.

نتیجه آنکه حرکت او به ایجاد تمدنی اسلامی جهت توسعه سلام الهی خواهد انجامید. و این همان حرکتی است که حضرت امام (ره) آغازگر آن بودند و ما نیز وظیفه داریم که آن را ادامه دهیم.

لذا وظیفه اصلی حوزه این است که در جهت تمدن سازی، جامعه سازی، و طراحی الگوهای تمدنی و سبک زندگی، مبتنی بر اندیشه اسلامی همت بگمارد. این همان مطالبه جدی است که حضرت امام و مقام معظم رهبری بارها بر آن تأکید کرده اند.

 

 

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۸
محمد علی

تدبر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">